آرزو اندیشی,استوره,اسلام

رؤیا پردازی و آرزو اندیشی


نگرش استوره ای افزون بر جنبه کاربردی آن که پاسخ به نیازهای روان – تنی آدمیان هست کاربرد دیگری هم دارد، نگهداری تمدنها از فروریختن و مرگ ! می توان به گونه ای پذیرفت که جایگاه استوره لایه رُزِنْتال مغز ما ست، یعنی ابزار آرزواندیشی و رؤیا پردازی، اشراق.
تمدنها رؤیاهایی می پردازند برای بهبود، برای پیشرفت پس می کوشند بدان رؤیاها دست یابند پس در تک و پو هستند یعنی زنده اند.
امروزه بیشتر و بیشتر لایه کُرْتِکس مغز به کار گرفته می شود به گونه ای که فروید می گوید لایهء کُرتکس لایهء رُزنتال را فروپوشانده از جنبش بازداشته است. ازینرو چنین می نماید که رؤیاپردازی فرو می میرد، تک و پوی زندگی بیهوده می شود. پایان توان رؤیا آفرینی آغاز مرگ تمدنها ست.
چنین می نماید که یکی از انگیزه های آغاز رؤیاپردازی و آرزواندیشی تمدنها و به پیامد آن تک و پو برای پیشرفت و شکوفایی هنگامی ست که تمدنی به چالش گرفته می شود. تمدنی که به هر روی از اینهمانی خود آگاه هست و می داند که هست!
سه نمونه از بسیار را اینجا یاد می کنیم؛
الف- تمدن ایرانی پس از چیرگی عربها بر ایران و دریافت نگاه خودْ برتربینیِ عربها کوششی سترگ و کامیاب آغاز کرد که در فرجام آن پدیده ای را ساخت که می توان نوزایی / رنسانس ایرانی اش خواند. سدها دانشمند در رشته های گوناگون نوآوریهای بسا شگفت به جهانان شناساندند؛
نخستین دانشنامۀ جهان در همان دورۀ نوزایی ایرانی به نام “اخوان‌ صفا” در ۴۴ جلد نوشته شد که بخش‌هایی از آن همچنان ارزشمند است. در همین دوران، زنجیره ای از برجستگان جهان علم و هنر و ادبیات در ایران به پیدایی آمدند که نام برخی از ایشان چنین است: فرخی، عنصری، عسجدی، رودکی، منوچهری، ابن سینا، زکریای رازی، عمر خیام. در جعرافیا، استخری، ابن حوقل، در سفرنامه و ادبیات، ناصرخسرو در دانش و پزشکی، ابوریحان بیرونی را که نخستین مردم‌شناس جهان شمرده می شود و در سفری به هند زندگی مردم را به باریک بینی بررسی کرده است یا زکریای رازی که یکی از بزرگترین دانشمندان ایران و جهان است، یا خوارزمی در ریاضیات و فیزیک .
دیگر آنکه در همین دوران شهرهایی سرآمد همچون سمرقند و بخارا بالیدند. در دوره پس از آن، موسیقی در شهرها پیشرفت کرد.
در کتابخانه علوم دانشگاه اکسفورد نیمی از اشکوب / طبقۀ سوم با کتابها و ابزارهای علمی ایرانی مانند استرلاب‌ها، ترازوها و ابزارهای مکانیکی پر شده است.
بهترین ترجمه‌ها از یونانی و پهلوی نیز در همین دوره که جنبش ترجمه نام گرفت به ویژه به سرپرستی “ابن مقفع “،که خود ۷۰ کتاب را ترجمه کرده است، و خلیفه او را بزرگ‌ترین دشمن خود می‌دانست انجام گرفت.
کوتاهِ سخن، می شود گفت پیش از اسلام یک اندیشۀ “آرتایی” ایرانی و ایرانشهری در کار بود که چندین هزاره این مردم را نگه داشته بود. این پدیده گونه ای دستگاه اندیشیدنی بود که بر ایرانی بودن، زبان ایرانی، بر تاریخ و جغرافیای ایران و ویژگی‌های مردم این کشور استوار شده بود. این فرهنگ کشور را سر پا نگه داشته بود. این فرهنگ در تاریخ و جغرافیایی ویژه روان بود. تا ۱۴۰۰ سال پیش با فراز و فرودهایی همواره این دستگاه اندیشیدن برپا بود. از ۱۴۰۰ سال پیش به این سو هیچگاه این سامانه با همهء کوششها که شد مانند کوشیدن صفاریان و سامانیان ، و کسانی چون خواجه نظام‌الملک یا قابوس وشمگیر نتوانست در دراز مدت پای بگیرد. هر بار مانند اسبی به تاخت در آمد و دوباره از پای افتاد. نه آن دستگاه اندیشیدن و نه آن یگانگی، مگر دوره‌هایی بسیار کوتاه باز نگشت. این خود مایهء آن شد که روح ایرانی به معنای فرهنگی خودش تکه پاره شد. یعنی از آن زمان به بعد اختلاف‌ها، ناامنی و شتاب در گرگونیها، تکه پاره شدن جعرافیایی و تاریخی آغاز شد. زمان کوتاهی اینها برگشت ولی دستخوش تاخت و تاز سنگدلانه و ویرانگر مردمان دشتْ نَوَرْد از آسیای میانه شد.
به هر روی رستاخیز بزرگ علمی و فرهنگی ایرانی که هزار سال پیش چهره نمود بر فرهنگ و تمدن جهانی پیامدی بسیار و بزرگ نهاد.


ب- تمدن اروپایی فشار سخت مسلمانان را در دو دوره به خود دید؛ یکی در آغاز اسلام و فروگرفتن سرزمینهای اروپایی همچون اسپانیا به دست مسلمانان و دیگر پیشرفت و فرمانروایی دیرپای امپراتوری عثمانی بر بخشهای بزرگی از از اروپا. برآیند این همه آگاهی اروپاییان به واپسماندگی خود در برابر مسلمانان و آغاز رؤیا پردازی برای بِه شدن و کوششی جانانه برای پیشبرد خود؛
جایگاه اسلام چیزی فراتر از نشانه گذاری اندازه و مرز جغرافیایی اروپا بود. دنیس هِی، تاریخنگار انگلیسی، در کتاب درخشان ولی ناشناخته‌اش به نام اروپا؛ زایش یک فکر (۱۹۵۷) روشن کرده است که یکپارچگی اروپا با پاگرفتن اندریافتی از جهان مسیحیت در «رویاروئی ناگُزیر» با اسلام آغاز شد. شعر حماسیِ «سرود رولان» که برپایهء نبرد رونسوو در زمان فرمانروایی شارلمانی سروده شد، به‌خوبی نمایانگر این اندریافت است. این اندریافت در فرجام به جنگ‌های صلیبی انجامید. ادوارد سعید، پژوهشگر و اندیشمندِ این زمینه، در کتاب خود شرق‌شناسی (۱۹۷۸) می‌نویسد: «اسلام طرفِ مقابلِ اروپا را به او نشان داد و با این کار اروپا را از نظر فرهنگی تعریف کرد.» به‌ دیگر سخن اینهمانی راستین اروپا تا اندازه ای در گرایش برتری بر جهانِ مسلمانِ عرب ساخته شد که در مرز اروپا جای داشت. امپریالیسم بالاترین نمود این دگرگونی را نشان داد: اروپای مدرن با چیرگی ناپلئون بر آسیای میانه آغاز شد. او نمایندگان سیاسی و پژهشگرانی را به سرزمین‌های اسلامی گسیل کرد. ایشان برگُمارده به بررسی دربارۀ تمدن اسلامی و دسته بندی آن به‌عنوان کاری زیبا، پُرکشش و بالاتر از همه، درجه دو بودند.
ج- هنگامی که جهان باختر به دوشاخه بلوک کمونیستی و کاپیتالیستی بخش شد فورانی از آرزوها برای بهبود روزگار آدمیان از هر دو سو به راه افتاد و هردم نوآوریها برای بهروزی به میان آورده شد.
شاید بتوان گفت یکی از انگیزه های بازگشت به گذشته در اروپا آشکار شدن پدیده های پوپولیستی در پهنه اجتماع و سیاست است. به گونه ای دوباره گویی آنچه که رفته و پژمرده می نمود. زیرا آن شاخه ای که بلوک کمونیستی خوانده می شد و با شاخه دیگر هماوردی می کرد و پیوسته آن را به چالش می گرفت دیگر نیست. این یکی شاخه که همچنان برجاست، چنین می نماید که نازا شده است، سترون شده! پس شاید این خود نشانه ای از فرومردن چراغی ست که زمانی دراز روشن بود.


با نگاهی به به پژوهشهای دکتر سید جواد طباطبایی و دکتر محمود کویر

دانلود مقاله: