بختیاری از گویش های جنوب غربی ایران است و به همراه دیگر گویش های لری و فارسی، بازمانده فارسی میانه است که خود بازمانده فارسی باستان است. در این مقاله ۴۴ واژه از گویش بختیاری ریشه شناسی شده است. در مورد هر واژه، نخست بر پایه شواهد موجود در خود گویش، ساخت اشتقاقی واژه و […]
· یلدا****دیدگاهی دیگر دربارهء واژهء یلدایلدا و Sαrәd &Yᾱrә.čαrәš /علیرضا محمدی (دکتر در زبانشناسی، دانش آموخته دانشگاههای تهران و وین)گفته شده است واژه یلدا ـ که برای واپسین شب فصل پاییز بکار برده می شود ـ یک واژه سریانی است اما شواهد زبانی نشان میدهد که ترکیب همکردهای , * Yαldᾱ Yᾱldᾱ * = Yᾱrә […]
زبان فارسی نو یا فارسی دری پس از اسلام از شهر بلخ* در سراسر فلات ایران و خوارزم گسترده شد. در همه این دوران کم و بیش همه خاندانهایی که بر ایران فرمانروایی کردند نافارسی زبان بودند پایتخت بنیادگذار نام خاندان _ تبار مرو و نیشابور طاهرذوالیمینین طاهریان زرنج یعقوب لیث صفاریان(سیستانی) بخارا امیراسماعیل سامانیان(خوارزمی) […]
_ خیلی عجیبه، تو همیشه می گی آدم نمی میره، جا به جا می شه !_ می بینی؟ باید بگی « تو همیشه می گفتی »– خُب…—————–رواقِ منظرِ چشمِ من آشیانۀ تست / کرم نما و فرود آ که خانه خانۀ تستحافظ
پرده را بستم، چراغ را خاموش کردم، سرم را که روی بالش گذاشتم، صدای جر و بحث دو نفر از پشت پنجره بسته بلند شد. بهزبان یأجوجمأجوج حرف می زدند. دم بهدم صدایشان بلندتر و لحنشان پرخاشگرانهتر میشد. پا شدم گوشه پرده را کنار زدم. سگ گرگی بودند. چند تایی دیگر هم توی باغچه این […]
۱ جنازههایمان را از بین چاه کشیدند و همراه خودشان بردند. بعد از چند روز، پایْ که رویمان مانده شد، بیدار شدیم.گفتم: «ما را یافتند.»پدر گفت: «آسوده بودیم، باز جنجال شد.»کاکایم گفت: «ها، ما را یافتند.»پدر دوباره گفت: «نمیفهمند که مردهها را نباید بیدار کنند.»گفتم: «ما که نمردیم، ما کشته شدیم.»کاکایم فقط خنده کرد، درست […]
قدسی و پرویز از وقتی بچه بودند و همبازی همدیگر را ندیده بودند. امشب قدسی که پنجاه و چهار پنج ساله شده بود پرویز را برای شام به آپارتمانش دعوت کرده بود.قدسی از شوهرش جدا شده بود، طلاق نگرفته یعنی شوهرش جدا شده و زنی هم گرفته بود.چشمهای قدسی مثل دوران بچگی اش نگاهی سر […]
کنکاش زبانی بر روی نام و واژه داریوش Dᾱrαyαvα ͪ u ـ؛واژه داریوش در کتیبه های پارسی باستان بصورت « Dᾱrαyαvα ͪ u » داری َ وهو ـ آوانویسی شده است و فرم ایلامی این واژه در کتیبه های سه زبانه بصورت « dα-ri-ḭα-mα-u-iš » حکاکی شده است [ کنت : ۱۸۹ ] نام داریوش […]
پشت پنجره بودم که آمد. لَندوک، با هر قدم به چپ یا راست لنگر می انداخت.پوست سبزه ی تندش زیر آفتاب برق می زد. عینک آفتابی بزرگی گذاشته بود روی موهای بور و چرک کلاه گیس- کهخودش می گفت هِرپیس.در زد و باز کردم.گفت: سلام گفتم: سلام، آقای مهندس لَمْ یَزْرَع. ـ چند بار خواهش […]
ما اینجا از همه چی محرومایم. اگر در یک شهر درست حسابی زندگی میکردم، میرفتم از استادی، کسی، میپرسیدم که مثلاً همین محرومایم را چطوری باید بنویسم؛ اینطوری یا اینطوری: محرومیم. یا اصلاً یکطور دیگر. من با این همسایهی دیوار بهدیوارم از ناچاری شطرنج میزنم. مدام. مجبورم. نه کس دیگری هست، نه کاری دیگری هست. […]