آبراه سوئز,ابراهیم خان اعتمادالدوله,اروپا

استعمار هندوستان و پیامدهای آن بر ایران

الف – ارزش هندوستان برای امپراتوری بریتانیا
در آغاز سده هجدهم، سهم هند از اقتصاد جهان ۲۳ درسد بود، به اندازه همه اروپا. زمانی که بریتانیا از هند بیرون رفت، به کمتر از ۴ درسد کاسته شده بود.

دلیل آن ساده بود: هند به سود بریتانیا اداره می شد. هزینه اوج نشینی ۲۰۰ ساله بریتانیا را هند پرداخت کرد.

در پایان سده نوزدهم، هند بزرگترین گاو شیرده بریتانیا، بزرگترین خریدار صادرات بریتانیا در جهان، کارآفرینی توانمند و کارفرمایی دست و دلباز برای کارمندان دولت بریتانیا بود – همه اینها با هزینه خود هند.

ب- چالش
یکی از نخستین چالشهایِ بزرگی که امپراتوری بریتانیا در هندوستان با آن درگیر شد شورش تیپو سلطان بود.
خبر این رویداد سه ماه پس از آغاز آن به دربار لندن رسید. این موضوع مایهء نگرانی سخت در میان پایوران امپراتوری شد.
چارهء کار را در راه اندازی خط تلگرافی میان بریتانیا و هندوستان دیدند. شماری از ایستگاههای این خط در خاک ایران برپا شد.
هر یک از این ایستگاهها افزون بر تلگرافخانه به پایگاهی سیاسی در برابر دولت ایران در آمده، مردم، ستیزندگان با رژیم و دولت تا بزهکاران عادی برای پناه یافتن از دستگیری و کیفر در این ایستگاهها بست می نشستند.

این ایستگاه ها همچنین، پایگاه هایی ارزشمند برای نهادهای اطلاعاتی و امنیتی بریتانیا به شمار می رفتند.


ارزش هندوستان برای بریتانیا تا آن پایه بود که آن را نگین تاج امپراتوری خواندند و افزون بر آن، شهبانو ویکتوریا و جانشینان وی یک بار در لندن به نام شهبانو یا شاه بریتانیا تاجگذاری می کردند و یک بار در هندوستان به نام امپراتریس یا امپراتور هند. از این رو امپراتوری، به چالش گرفتن فرمانروایی خود درهند را به هیچ روی برنمی تابید. این چالشها از کجا بود یا می توانست باشد؟
۱- از درون، که برجسته ترین نمونهء آن همان شورش تیپو سلطان و پیروزیهای پی در پی وی بر ارتش بریتانیا بود. افزون بر آن، تیپو سلطان با دربارهای ایران، زند و قاجار، پیوند دیپلماتیک برقرار کرده و به ویژه دربار قاجار نوید کمک مالی و نظامی به او داده بود.
۲- از بیرون:
الف- ایران
به گونه ای می توان ایران را بزرگترین چالش بیرونی برای امپراتوری بریتانیا در هند دانست. مرزهای زمینی طولانی در شمال خاوری ایران، امروزه افغانستان خوانده می شود، در جنوب خاوری، بلوچستان، دسترسی دریایی از خلیج فارس و دریای عمان/ مکران به هند از داشته های نظامی نهفته ایران برای درخطر انداختن منافع بریتانیا به شمار می رفت. یادِ همچنان تازهء فروگرفتن هند به دست ارتش ایران در زمان نادرشاه به جای خود، گرفتن هرات به دست محمد شاه غازی قاجار و پس از آن به دست شاهزاده حسام السلطنه، عموی ناصرالدین شاه، از نگاه امپراتوری بریتانیا بیمی بزرگ بود. به ویژه که وی پس از فروگرفتن هرات چاپاری شتابان روانهء دربار تهران کرده از شاه درخواست پول و استعداد نمود که از همانجا به هندوستان برود و کار را با بریتانیا یکسره کند.
نفوذ فرهنگی سِتُرگ ایران در هند “نیروی نرم” ایران بود که خطر آن برای فرمانروایی بریتانیا بر هند کمتر از خطر نظامی نهفته ایران به شمار نمی رفت.
دراین میان افتادن بحرین به دست محمد علی، پاشای مصر، (۱۷۶۹–۱۸۴۹) و اعلام آشکار وی که از آنجا آهنگ هند دارد پای امپراتوری عثمانی را هم به پهنهء هماوردی باز می کرد.
امپراتوری بریتانیا سیاست پیشگیری را در بیشتر زمانها برتر دانست.

ب- روسیه

سودآوریِ در دست گرفتن هندوستان بر امپراتوری روسیه روشن بود و در جستجوی راهی برای رسیدن به این خواسته . از این رو می کوشید با همراهی ایران، و در بازه ای زمانی با همراهی فرانسه، به هندوستان لشگرکشی کند.


همزمان با گسترش گام به گام فرمانروایی بریتانیا بر هند و کوشش برای نفوذ در کشورهای همسایه آن، دولتهای عثمانی و هلند نیز می کوشیدند در خلیج فارس جایگاهی استوار برای خود فراهم آورند. صادق خان زند برادر کریمخان به دستور وی بر بصره تاخت و آن را فروگرفت. جایگاه دولت عثمانی در خلیج فارس سست شد. میر مُهَنّا نیز، گویا به پشتیبانی کریمخان، پی در پی به ایستگاههای هلند در خلیج فارس تاخت تا آنکه هلند از این بخش پا پس کشید.

امپراتوری بریتانیا برای استوار کردن جایگاه خود در هندوستان، افزون بر دیگر چاره اندیشیها، سه طرح بزرگ درانداخت:

تلگراف: که پیشتر یاد شد.

راه:

راه رفت و آمد ایمن به هند و از هند بی گمان ارزشی بسیار داشت.

الف- راه دریایی: در آغاز تنها راه دریایی میان بریتانیا (لندن)، و هندوستان (مومبای)، همان راهی ست که از دماغهء امید در جنوب آفریقا می گذرد. درازای این راه ۱۰,۷۰۲ مایل دریایی و زمان سفر با سرعت ۱۰ گره ۴۴ روز و ۱۴ساعت بود. راه دیگر از آبراه سوئز است که ۶,۲۷۹ مایل دریایی ست و سفر ازین راه ۲۶ روز و ۴ ساعت زمان می برد.

پی نوشت: زمانهای یادشده میانگین است. بسا که کشتیها نمی توانستند بیش از ۵ گره بپیمایند.

ازینرو پس از ساخته شدن آبراه سوئز امپراتوری بریتانیا همهء گلوگاههای این مسیر را در دست گرفته رفت و آمد ناوگان بازرگانی خود را ایمن ساخت;

۱- جبل الطارق ۱۷۰۴ میلادی

۲- جزیرهء مالت ۱۸۰۰ میلادی (داوطلبانه)

۳- جزیرهء قبرس ۱۸۷۸ میلادی

۴- آبراه سوئز ۱۸۷۵ میلادی (خرید)

۵- یمن/ باب المندب ۱۸۳۹ میلادی (خرید/ اشغال)

۶- سودان ۱۸۹۹ میلادی رسمأ با مشارکت مصر، عملأ بریتانیا

۷- زنگبار ۱۸۸۰ میلادی

۸- عمان ۱۶۴۶ نخستین پیمان بازرگانی میان یکی از قبیله های عمانی و کمپانی هند شرقی. ۱۷۹۸ و ۱۸۰۰ دو پیمان تازه و در فرجام در آغاز سدهء ۲۰ میلادی بخشی از امپراتوری بریتانیا.

۹- بحرین از سال ۱۱۶۰ از سلطهٔ ایران خارج شده به تصرف آل‌خلیفه درآمده‌بود و از حدود ۱۲۷۰ به اشغال کامل بریتانیا. *


خلیج فارس

خلیج فارس کلید دریایی باختر هندوستان است و ازینرو در طرح حفاظت از آن مستعمره جایگاهی راهبردی داشت. در این زمان همهء کرانهء جنوبی این دریا زیر فرمان امپراتوری بریتانیا بود. بخش باختری یعنی نجد و حجاز، عربستان بعدی و میانرودان، عراق بعدی بخشی از امپراتوری عثمانی بودند سراسر کرانهء شمالی همچون امروز خاک کشور ایران بود.

منع ورود غلام و کنیز از راه خلیج فارس:


امپراتوری بریتانیا و ایران سه پیمان در این مورد مبادله کردند:

۱- در ۱۲ ژوئن ۱۷۴۸ م محمّدشاه فرمان منع تجارت برده را صادر کرده به “جحازات بحریهء بریتانیا” پروانهء بازرسی شناورهای ایرانی داده شد وبا حضور مأموران ایرانی چنانچه برده ای می یافتند برده ها آزاد شده شناور ذیربط با نظارت مأموران دو کشور فروخته می شد.

۲- پیمان دوم به سال ۱۸۵۲ م مبادله شد که شرط حضور مأموران ایرانی هنگام بازرسی شناورها حذف شد.

۳- پیمان سوم به سال ۱۸۶۳ م مبادله شد که بازرسی و مصادره و فروش شناورها بدون حضور مأموران ایرانی کلأ به نیروی دریایی بریتانیا واگذار شد.

ازین تاریخ به بعد چیرگی امپراتوری بریتانیا بر خلیج فارس بیچون و چرا شد به گونه ای که هنگامی که دولت ایران، در زمان رضا شاه خواست نیروی دریایی تأسیس کند پنهانی و با بهره برداری از تنش و جنگ میان ایتالیا و بریتانیا ناوگان جنگی مورد نیاز را ایتالیا خرید.

***

راه آهن

دربار و دولت ایران رفته رفته ارزش سیاسی، اقتصادی و نظامی راه آهن را دریافته بودند، ولی هرچه در این راه می کوشیدند راه به جایی نمی بردند. برابر سندهای در دسترس هر دو امپراتوری بزرگ زمان، روسیه و بریتانیا، سراسر سده نوزدهم میلادی سخت در برابر خوسته ایران برای ساختن راه آهن سراسری ایستادگی می کردند.

(به تاریخچه راه آهن در ایران جداگانه خواهیم پرداخت)

به هر روی پس از انقلاب مشروطه، ساختن راه آهن سراسری که یکی از آرزوها و درخواستهای مردم و رهبران مشروطه بود به جِدّ پی گرفته شد. امپراتوری بریتانیا خواهان ساختن راه آهنی از مرز هند تا مرز ترکیه بود. برخی دولتمردان ایرانی با این پیشنهاد همدلی داشتند، ولی در فرجامِ کارْ برنامه پیوند دادن دو دریا، دریای کاسپین / خزر و خلیج فارس پیش بُرد.


«پی نوشت»

(کودتای بریتانیا در روسیه و ایران

قتل پاول، تزار روسیه، و ضد کودتای فتحعلی شاه در ایران

عبدالله شهبازی

در «زرسالاران» (ج ۲، صص ۴۳۰- ۴۳۷؛ ج ۴، صص ۴۳۱- ۴۳۴) درباره پیوندهای حاج ابراهیم کلانتر شیرازی (ابراهیم خان اعتمادالدوله، صدراعظم) با استعمار بریتانیا سخن گفته و درباره ربط ماجرای معروف قلع‌وقمع او و خاندان و بستگانش با ماجرای لشکرکشی پاول، تزار روسیه، به هندوستان چنین نوشتم:

«در چنین فضایی، به ناگاه پاول قربانی دسیسه‌ای مرموز شد و به دست گروهی از درباریانش به قتل رسید. طراح این توطئه کنت پانین، اولین وزیر خارجه پاول، بود که در سال ۱۷۹۸ پاول او را برکنار کرده کنت راستوپچین را به جای وی گمارده بود. پانین، برخلاف راستوپچین، به جناح «انگلوفیل» دربار روسیه تعلق داشت. سایر عوامل این توطئه عبارت بودند از: گرانددوک آلکساندر (پسر و ولیعهد پاول)، کنت پتر فن پاهلن (حاکم سن‌پترزبورگ)، ژنرال لئونتی لئونتیوویچ و کنت فن بنیگسن. به نوشته مورخین انستیتوی تاریخ آکادمی علوم اتحاد شوروی، چارلز ویتورث، سفیر بریتانیا در روسیه، نیز در توطئه شرکت داشت. توطئه‌گران، با موافقت ولیعهد،‌در نیمه شب ۲۳ مارس ۱۸۰۱ مخفیانه وارد قلعه میخائیلوفسکی، مقر تزار، شدند و در سحرگاه پاول را در رختخوابش خفه کردند. قشون اعزامی پاول، پس از گذر از رود ولگا (۱۸ مارس)، در راه هند بود که خبر قتل تزار و لغو مأموریت را شنید. بدینسان، اولین و آخرین تهاجم واقعی روسیه به مستعمرات بریتانیا در هند در نطفه خفه شد.» (زرسالاران، ج ۴، صص ۴۳۲- ۴۳۳)

در کتاب «افگانستی» (۲۰۱۱) و برخی منابع دیگر نیز به قتل تزار پاول در توطئه چارلز ویتورث، سفیر بریتانیا، و ولیعهد (آلکساندر اول، تزار بعدی) و رجال انگلوفیل، در پی دستور حمله پاول به ژنرال اورلف برای لشکرکشی به هند، اشاره شده. سِر رودریک بریثویت، نویسنده کتاب فوق، سفیر بریتانیا در شوروی در زمان حمله نظامی شوروی به افغانستان است.

Rodric Braithwaite, Afgantsy: The Russians in Afghanistan, 1979-1989, Oxford University Press, 2011, p. 20.

سیاست خصمانه پاول، تزار روسیه، علیه بریتانیا و گرایش او به فرانسه ناپلئونی از اوت ۱۸۰۰ آغاز شد و در اکتبر به اخراج چارلز ویتورٍث، سفیر بریتانیا، دست زد. ویل و آریل دورانت می‌نویسند:‌«هنگامی که بریتانیای کبیر از تسلیم مالت به او به عنوان استاد اعظم شهسواران مالت خودداری ورزید، پاول از شرکت در اتحادیه‌ای علیه فرانسه کناره‌گیری کرد و شیفته ناپلئون شد. بعد از آنکه ناپلئون با اشارات حاکی از حسن‌نیت عکس‌العمل نشان داد، پاول هرگونه تجارتی را با انگلستان ممنوع ساخت و به ضبط کالاهای بریتانیایی در انبارهای روسیه پرداخت. سپس، با ناپلئون مشغول مذاکره به منظور اخراج انگلیسی‌ها از هندوستان شد.» (ویل و آریل دورانت، تاریخ تمدن، ج ۱۱، ص ۸۵۹)

اوج تهدید پاول علیه بریتانیا از ۱۲ ژانویه ۱۸۰۱ است. در این زمان بود که به ژنرال اورلف، فرمانده نظامی منطقه دن، دستور داد برای تصرف مستملکات شرقی بریتانیا به هند حمله کند. در نتیجه، در ۲۷ فوریه ۲۲,۵۰۷ نفر نیروی قزاق راهی شبه قاره هند شدند. در صورت تداوم حکومت پاول، این سیاست جدید روسیه پیامدهای بسیار مهلکی برای انگلستان، هم در اروپا و هم در شرق، دربرداشت. حرکت قشون پاول به سوی هند، اندکی پس از پایان دادن به تهدید تیپو سلطان و زمان شاه افغان و در زمانی است که هنوز مواضع بریتانیا در منطقه متزلزل بود.

درست در این موقع حساس، پاول قربانی کودتای درباری شد که ولیعهدش، تزار آلکساندر اول بعدی، و سفیر اخراج شده بریتانیا (چارلز ویتورث)، و گروهی از رجال انگلوفیل دربار روسیه در آن شرکت داشتند. بدینسان، اولین و آخرین تهاجم واقعی روسیه به مستعمرات بریتانیا در هند در نطفه خفه شد.

سعید نفیسی به اجمال به تحرکاتی در ایران به سود لشکرکشی پاول به هند و حمایت ناپلئون از این طرح اشاره دارد: «ناپلئون نقشه حمله به هندوستان را از راه قفقاز و ایران با پاول، امپراتور روسیه، طرح کرده و با او در این کار هم پیمان شده بود و پاول به عهده گرفته بود پنجاه هزار سرباز به ایران بیاورد و با دستیاری دولت ایران از راه هرات… به هندوستان حمله کند.» (سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، تهران: بنیاد، ۱۳۷۲، ج ۱، ص ۱۲۲)

درست در همان زمان که طرح پاول برای لشکرکشی به روسیه آغاز شد (ژانویه ۱۸۰۱)، ابراهیم خان اعتمادالدوله پیمان‌های مهم سیاسی- نظامی را با سِر جان ملکم، فرستاده ریچارد ولزلی، فرمانفرمای کل هند بریتانیا، منعقد کرد. معهذا، کمتر از یک ماه پس از قتل پاول در روسیه، در یک روز (چهارشنبه، اول ذیحجه ۱۲۱۵ ق./ ۱۵ آوریل ۱۸۰۱ م.) ابراهیم خان صدراعظم خلع و مجازات و تبعید و خویشان و وابستگان متنفذ او در سراسر کشور قتل‌عام شدند.

نحوه قتل‌عام خاندان ابراهیم خان اعتمادالدوله، که هر کدام حاکم بخشی از ایران و شبکه‌ای بسیار مقتدر بودند، نشان می‌دهد که فتحعلی شاه و رجال مورد اعتماد او طبق نقشه بسیار دقیق و سنجیده‌ و به شدت پنهان، بنحوی که از چشم و گوش‌های فراوان کانون فوق از جمله در دربار و حرمسرا پنهان ماند، همزمان و در یک روز (غره ذیحجه ۱۲۱۵ ق.) در نقاط مختلف و پراکنده ایران شبکه خاندان و وابستگان ابراهیم خان را متلاشی کردند.

به گزارش اعتمادالسلطنه، سخن از توطئه عظیمی در میان بود مستند به اسناد و مکتوباتی، و وضع بدانگونه بود که اگر فتحعلی شاه کوتاهی می‌کرد اساس سلطنت قاجار به باد می‌رفت:

«چند نوشته به حضور حضرت خاقان مغفور آوردند و توضیح کردند که حاجی ابراهیم خان با جماعتی بزرگ معاهده کرده، عزم خیانت و قصد جنایت نموده است. تا آنکه خاقان مغفور دیدند اگر بیش از این در حمایت و رعایت این وزیر استبداد رأی به خرج دهند، هر آینه جان جهان‌پناهی و ملک پادشاهی در سر این کار زوال خواهد پذیرفت.» (اعتمادالسلطنه، صدرالتواریخ، صص ۳۱- ۳۲)

و نحوه اجرای طرح متلاشی کردن شبکه ابراهیم خان اعتمادالدوله اینگونه بود:‌

«چون حاجی ابراهیم خان بستگان و اقربای زیاد داشت و هر یک از فدویان و هم‌عهدان خود را در یک دیار گماشته بود، لهذا احتمال داشت که قلع و دفع او باعث شوریدگی سایر بلدان گردد. وزرای کارآگاه و امنای دربار گرون‌جاه چنان صلاح دیدند که به حکم ظل‌اللهی جمعی در طهران و سایر بلدان مأمور شدند که در روز معینی تمام آن حکام، که وابستگان حاجی ابراهیم خان بوده، گرفته و به کیفر و عقوبت آرند.»

که به همین نحو عمل شد. سپس، اعتمادالسلطنه جزئیات را شرح داده است. (صدرالتواریخ، صص ۳۲- ۳۳)

گزارش خاوری شیرازی، مورخ هوادار حاج ابراهیم خان شیرازی (اعتمادالدوله صدراعظم)، نیز نشان می‌دهد که توطئه گسترده و خطر جدی و کشف آن مستند به اسناد بود و تمامی افراد فوق در روز معین همزمان و طبق نقشه به شدت سنجیده و استتارشده در سراسر ایران قلع‌وقمع شدند:‌

«نوشتجاتی چند به مهر حاجی مستمند ابراز شد که به نواب حسینقلی خان و برخی از امرای ایران نوشته بود که تحریک لوای فساد را ساعی باشند و به ناخن مخالفت چهر مخالصت را خراشند. علاوه بر این نوشتجات، چند نفر از سرکردگان معتبر عراق و دارالمرز طبرستان و غیره از قبیل آقاخان کتول و ایمان خان فراهانی و حاجی ربیع خان کزازی و چند نفر دیگر در خلوت خاص به خاکپای مبارک عرض‌های خلاف نمودند و جناب معزی‌الیه را در اظهار سازش با خود و خیال فساد در مملکت متهم کردند. اگر چه صحت و سقم آن نوشتجات و این شهادات را خداوند دانا آگاه بود ولی معامله حاجی با لطفعلی خان زند این مدعیات را ثابت نمود. چون برادران و پسرانش هر یکی در ولایتی حکمران بودند، اولیای دولت قاهره چنین خیال نمودند که شاید از بروز سیاست درباره حاجی فتنه در آن ولایات حادث شود، لهذا بر حسب‌الامر اعلی چنین تدبیر کردند که در روزی معین حاجی و متعلقانش، که در هر ولایت هستند، اسیر بند و گرفتار کمند قهر خاقان ظفرمند شوند.» (تاریخ ذوالقرنین، ج ۱، ص ۱۴۹)

نحوه خنثی کردن طرح ابراهیم خان اعتمادالدوله عملیات اطلاعاتی بسیار دقیقی را نشان می‌دهد که در واژگان امروز «عملیات ضد کودتا» می‌نامند.

Abdollah Shahbazi)


کتاب “روابط.انگلستان و ایتالیا در خاورمیانه، ۱۹۲۲ – ۱۹۴۰” عکسی بیمانند از تیمورتاش و موسولینی در کتاب. سفر تیمورتاش به ایتالیا و دیدار با موسولینی نقطه عطفی در تاریخ ارتش نوین ایران است. تیمورتاش در این سفر قرارداد محرمانه خرید ۶ فروند ناو جنگی از ایتالیا را امضاء کرد. با این قرارداد ایران پس از دوران هخامنشیان و ساسانیان صاحب نیروی دریایی گردید و توانست ضمن کنترل امر قاچاق در خلیج‌فارس حاکمیت خود بر چند جزیره مورد اختلاف با بریتانیا مثل کیش و هنگام را حل کند.

آبراه سوئز,ابراهیم خان اعتمادالدوله,اروپا
افگانستی,امپراتوری بریتانیا,امپراتوری عثمانی
  • کتاب “روابط.انگلستان و ایتالیا در خاورمیانه، ۱۹۲۲ – ۱۹۴۰” عکسی بیمانند از تیمورتاش و موسولینی در کتاب. سفر تیمورتاش به ایتالیا و دیدار با موسولینی نقطه عطفی در تاریخ ارتش نوین ایران است. تیمورتاش در این سفر قرارداد محرمانه خرید ۶ فروند ناو جنگی از ایتالیا را امضاء کرد. با این قرارداد ایران پس از دوران هخامنشیان و ساسانیان صاحب نیروی دریایی گردید و توانست ضمن کنترل امر قاچاق در خلیج‌فارس حاکمیت خود بر چند جزیره مورد اختلاف با بریتانیا مثل کیش و هنگام را حل کند.

  • انتشارات پروگرس ، چاپ مسکو ۱۹۷۷

    ۵

    کارل مارکس

    نتایج احتمالی

    استیلای بریتانیا در هند

    لندن، جمعه، ۲۲ ژوئیه ۱۸۵۳

    نشر نیویورک دیلی تریبون

    شماره ۳۸۴۰، هشتم اوت ۱۸۵۳

    ترجمه از فرانسه بفارسی توسط حمید محوی

    در این نوشته می خواهم به نتایج مشاهداتم دربارۀ چگونگی استیلای انگلیس و استقرار آن در هند بپردازم. چگونه حکومت انگلیس در هند نفوذ کرد و قوام یافت؟

    حاکمیت و سلطنت مغول کبیر توسط نائب السلطنه های خودشان درهم شکسته شد و حاکمیت نائب السلطنه ها توسط «ماهرات»ها (۱)از هم فروپاشید و حاکمیت «ماهراتها» توسط افغانها به تاراج رفت، و زمانیکه همه علیه یکدیگر می جنگیدند، بریتانیاییها سر بر آوردند و جملگی را مطیع خود ساختند.

    کشوری که نه تنها بین مسلمانان(۲) و هندوها(۳) بلکه بین قبایل و کاستها(۴) تقسیم شده بود، و جامعه ای که تعادل خود را بنوعی در نفی حکومت مرکزی و اقتدار همه شمول آن جستجو می کرد و ساخت و ساز آن از واحد های کوچک روستایی تشکیل شده بود : آیا چنین کشوری و چنین جامعه ای طعمۀ سهل و آسانی برای ماجراجویی های کشور گشایانه نبود؟ اگر از تاریخ گذشته هندوستان بی اطلاع بودیم، و حتی امروز که بدون هیچ شک و شبهه ای هند تحت سلطۀ انگلیس قرار گرفته و ارتش هند نیز با هزینۀ هند تحت اختیار انگلیس می باشد، آیا در برابر چنین واقعه ای بازهم شگفت زده می شدیم؟ هند هرگز نمی توانست از سرنوشت تسخیر شدن دائمی خود بگریزد، و سرتا سر تاریخ هند نیز انباشته از تهاجمات بلا انقطاعی می باشد که این کشور متحمل شده است.جامعۀ هند فاقد تاریخ است، یا حداقل فاقد تاریخ شناخته شده است. آنچه را که ما تاریخ هند می نامیم، در واقع چیزی نیست مگر تاریخ مهاجمینی که یکی از پس از دیگری، بی آنکه با مقاومتی مواجه شوند، در متن جامعه ای راکد، منفعل، امپراتوریهای خود را بر پا می داشتند. بنابراین پرسش اینجا نیست که آیا انگلستان در تصرف هند ذی حق بوده و یا نبوده است، بلکه باید باید به این پرسش پاسخ بگوییم که آیا تصرف هند توسط ترک یا فارس یا روس را به تصرف بریتانیا ترجیح می دهیم یا نه(۵)؟

    انگلستان در هند عهده دار مأموریتی مضاعف است : تخریب و باز سازی – یعنی انحلال جامعه ای کهن آسیایی، و ایجاد زمینه و بنیادهای مادّی جامعۀ غربی در آسیا(۵). عربها، ترکها، تاتارها، مغولها که یکی پس از دیگری به هند هجوم می آوردند، بزودی به «هندی مسلک»(۶) تبدیل می شدند، زیرا فاتحین بربر بنابر قانونی تاریخی و جاودان، سرانجام در صورتی که سرزمین مفتوحه واجد تمدنی برتر باشد، تابع آن خواهند شد.

    بریتانیاییها اوّلین مهاجمین فاتحی بودند که نسبت به تمدن هند برتری داشتند و جذب تمدن هند نشدند. بریتانیاییها تمدن هند را با ویران ساختن ساختار جامعۀ بومی و با تخریب صنایع بومی و با از میان برداشتن هر آنچه که در این جامعه عظیم و گرانقدر بنظر می رسید، تمدن هند را ویران کردند. تاریخ تسلط بریتانیا در هند چیزی بجز روایت ویرانی نیست. با این وجود کار بازسازی به سختی روی ویرانه ها آغاز شد.

    وحدت سیاسی هند به عنوان اوّلین شرایط بازسازی با انسجام بیشتری و بیش از آنچه در گذشته و در عهد مغول کبیر بخود دیده بود، سرانجام تحقق یافت. چنین وحدتی که به ضرب شمشیر بریتانیا تحمیل شده بود از این پس با تلگراف برقی (الکتریک) ملازمت پیدا کرده و پایدارتر و مستمرتر از همیشه بنظر می رسد. ارتش بومی متشکل و آموزش دیده توسط سرگروهبان مرّبی بریتانیایی نقطۀ عطف هندوستانی بود که آزاد می شد و هندوستانی که از این پس طعمۀ سهل و آسانی برای مهاجمین خارجی نبود. مطبوعات آزاد که برای اوّلین بار وارد جامعۀ آسیایی شده بود، عنصری تازه و نیرومندی جهت بازسازی بحساب می آمد که هندوها و اروپاییها آنرا اداره می کردند. نظام «زمینداری»(۷) و «ریوتواری»(۸) هر چند که آنها را نفرت انگیز بدانیم، ولی شامل دوشکل مالکیت خصوصی زمین بود و از جمله رؤیاهای جامعۀ آسیایی بحساب می آمد. برخی از هندی زادگان در کلکته و در شرایطی نامناسب و تنگ نظرانه تحت آموزش و سرپرستی انگلیس قرار می گیرند و با این نیّت که طبقۀ جدیدی را بوجود آورده و مشمولین با کسب قابلیت لازم جذب دستگاه دولتی شوند. چنین دانش آموزانی معمولا انباشته از علوم اروپایی بودند. ماشین بخار موجب گردید که هند بسرعت و بطور دائمی با اروپا در ارتباط قرار گیرد، و چندین بندر در سواحل جنوبی و شرقی ایجاد شد و هند ازانزوایی که موجب رکود بس دیرینه آن شده بود فاصله گرفت. بزودی با ترکیب راه آهن و کشتی بخار، فاصلۀ زمانی بین انگلستان و هند به هشت روز رسید، و دور نیست آن روزی که این سرزمین افسانه ای عملا به جهان غرب ملحق گردد. توجهات رهبران بریتانیا به مسئلۀ پیشرفت هندوستان، تا کنون کاملا اتفاقی گذرا و استثنایی بوده است. تا اینجا آریستو کراتها تنها در فکر فتح هند بودند و سرمایه داران(۹) به چپاول آن نظر داشتند، و امید الیگارشی کارخانه دار نیز به تسخیر بازارهای هند با محصولات ارزانقیمتشان خلاصه می شد. الیگارشی کارخانه دار پی برده بود که منافع حیاتی و پر اهمیت او در این است که هند را به کشوری تولید کننده تبدیل کند و بنابراین جهت تحقق بخشیدن به چنین طرحی ضروری بود که سیستم آبیاری و ارتباطات داخلی ایجاد کند. به این ترتیب طرح راه آهن هند را به اجرا می گذارد، با اینحال نتیجۀ چنین طرحی چندان قابل ملاحظه نبود.

    روشن است که توان تولیدی هند، بعلت فقدان امکانات حمل ونقل و مبادله کالا، در حال انفعال بسر می برد. در هیچ کجای دنیا مثل هند، علی رغم فراوانی محصولات و سخاوتمندی طبیعت، عدم امکانات مبادله کالا تا این اندازه بفلاکت اجتماعی منجر نشده است. بر اساس اطلاعاتی که در سال ۱۸۴۸ به سمع هیئتی از مجلس عوام بریتانیا رسید، بروشنی آشکار شد که «زمانیکه هر «کوآرتر»(۱۰) گندم در کاندش(۱۱) به شش تا هشت شلینگ به خرید و فروش می رسید، در پونا(۱۲) به ۶۴ تا ۷۰ شلینگ معامله می شد، یعنی جایی که مردم از گرسنگی در خیابانها بهلاکت می رسیدند. زیرا راههای زمینی قابل استفاده نبودند و رساندن آذوقه به کاندش امکان پذیر نبود. براه انداختن راه آهن و ایجاد منبع برای ذخیرۀ آب و حمل خاک برای پر کردن چاله های جاده و هدایت جریان آب در طول خط آهن براحتی می تواند جهت گسترش کشاورزی مورد استفاده قرار گیرد. به این ترتیب سیستم آبیاری که شرط اساسی کشاورزی در شرق است، تحول و گسترش عظیمی خواهد یافت، و مشکل گرسنگی و قحطی در مناطق مختلف که بعلت کمبود آب بشکل دائمی بوقوع می پیوندد از بین خواهد رفت. دربارۀ اهمیت ایجاد راه آهن تنها کافی ست خاطر نشان کنیم که زمینداران زمینهای آبیاری شده در مناطق مجاور سلسله جبال «گات» (۱۳) سه برابر بیشتر مالیات می پردازند، و ده تا دوازده بار بیشتر نیروی کار استخدام می کنند و دیگر اینکه چنین زمینهایی دوازده تا پانزده بار بیشتر از زمینهایی که واجد سیستم آبیاری نیستند محصول ببار می آورند.

    راه آهن با مجموعه امکاناتی که ایجاد می کند، حجم مخارج نگهداری مؤسسات نظامی را کاهش خواهد داد. کلنل وارن (۱۴) فرمانده قلعۀ «سن ویلیام»(۱۵) مقابل هیئت خاصی از مجلس عوام در این باره چنین اظهار داشت « دریافت اطلاعات از دور افتاده ترین نقطۀ کشور که در حال حاضر به روزها و هفته های متمادی نیازمند است، ظرف مدت کوتاهی به انجام خواهد رسید و ارسال فرامین و واحدهای نظامی و آذوقه و مهمات نیز در کوتاهترین زمان تحقق خواهد یافت و چنین نکاتی را نباید دست کم گرفت. علاوه بر اینها توقف واحدهای نظامی در قرارگاههای دور افتاده در شرایط سالمتری امکان پذیر خواهد شد و به این ترتیب می توان از تلفات انسانی در اثر بیماری جلوگیری کرد، و این از جمله وقایعی است که به کرّات اتفاق می افتد. و علاوه بر این نیازی به نگهداری آذوقه در انبارها نخواهد بود که غالبا تحت تأثیر آب و هوا می گندند و به این ترتیب می توان از چنین ضایعاتی نیز جلوگیری کرد. و آذوقه ها می توانند در حد مدت مصرف مؤثرشان نگهداری شوند.»

    می دانیم که ساخت و ساز امور اتحادیه ها(۱۶) و بنیاد اقتصاد جامعۀ روستایی که مبنی بر رژیم خود گردان سنّتی اداره می شد از بین رفته است، ولی بدترین خصوصیت آنها در انحلال جامعه به صورت اتمهای قالبی(۱۷) و بدون ارتباط با یکدیگر، باقی مانده اند. انزوای روستا از جمله موجبات فقدان جاده در هند بوده و فقدان جاده به نوبت خود انزوای روستا را تداوم می بخشید. به این ترتیب اتحادیه های روستایی در سطح پائین رفاهی، و تقریبا بدون ارتباط با روستاهای دیگر و بدون هیچ خواست و آرزومندی و تلاش لازم جهت دستیابی به مدارج پیشرفت(۱۸)، به حیات خودشان ادامه می دادند. بریتانیاییها با ایجاد راه آهن و اشاعۀ نیاز به ارتباطات و روابط جدید، رکودی را که شامل روستاهای خود کفا بود درهم شکستند. علاوه براین، «یکی از تحولاتی که بنای راه آهن در روستاها ایجاد خواهد کرد، آشنایی با ساخته ها و اختراعات کشورهای دیگر است که خریداری کردن آنها صنایع دستی سنّتی و مزدبگیران آنرا تشویق خواهد کرد که بهترین امکانات خود را بیازمایند و در تکمیل کاستیهای آن بکوشند.» (شاپمن(۱۹)، پنبه و تجارت در هند).

    می دانیم که الیگارشی کارخانه دار انگلیس به ایجاد راه آهن در هند تمایلی ندارد و تنها در حدّی عمل می کند که با کمترین مخارج بیشترین بهره برداری را از کشت پنبه بعمل آورد و تنها مشغلۀ آنها الزامات کارخانه هایشان به مواد اولیّه است. ولی از زمانیکه شما ابزار مکانیکی و ماشین آلاتی مثل وسایل حمل ونقل را به کشوری وارد کردید که دارای منابع آهن و زغال سنگ است، دیگر نمی توانید آن کشور را از تولیدات خود محروم سازید. شما نمی توانید بدون ایجاد مقدمات و فرایندهای صنعتی لازم و ضروری جهت رفع نیازهای فوری و جاری در حمل و نقل روی ریل در کشوری پهناور راه آهن ایجاد کنید. از اینرو می بایستی به گسترش و بکار بستن ماشین آلاتی اقدام کرد که ممکن است الزاما با بخشهای صنعتی راه آهن ارتباط مستقیم نداشته باشد. بنابراین راه آهن پیش قدم صنایع جدید(۲۰) در هند خواهد بود.

    آنچه مسلّم است و بنابر اعترافات مقامات عالی بریتانیا، هندیان بشکل بارزی خود را با کارهای جدید وفق می دهند و در کسب آگاهی و مهارت لازم با ماشین مستعد هستند. مثال بارز آنرا می توان در قابلیت و مهارت ماشینکارهای بومی، که با سکۀ کلکته مزد می گیرند و سالهاست که در خدمت راه اندازی ماشین بخار هستند و بومیان دیگری که در بکار انداختن ماشین آلات متنوع بخار در معادن زغال سنگ در هاردوار(۲۱) فعال هستند و مثالهای دیگر. کامپبل(۲۲) شخصا هر چند که تحت تأثیر پیشداوریهای کمپانی هند شرقی باشد، اجبارا اعتراف می کند : «که توده های عظیم مردم هند از توان و انرژی صنعتی بزرگی برخوردار هستند و استعداد و قابلیت کسب سرمایه علمی قابل توجهی دارند و شفافیت ذهنی آنان در ریاضیات و محاسبات و علوم دقیقه بسیار بارز است.». و اضافه می کند که: «هوش آنان در سطح عالی ست.»

    صنایع مدرنی که از نتایج ایجاد سیستم راه آهن حاصل خواهد آمد، در گسترش خود، تقسیم کار ارثی و سنّتی را که در تعلق نظام کاستهای هندی (۲۳) ست منحل خواهد کرد و به این ترتیب با از میان برداشتن چنین عوامل بازدارنده ای راه پیشرفت و قدرت هند را هموار خواهد ساخت.

    با این وجود تمام آنچه را که بورژوازی انگلیس در هند انجام خواهد داد به آزادی توده های مردم و بهبود شرایط زندگی آنان نخواهد انجامید، زیرا چنین امر خطیری نه تنها به گسترش نیروهای تولیدی بستگی دارد، بلکه در عین حال می بایستی در تملک و تصرف مردم نیز باشد. ولی آنچه را که بورژوازی از انجام آن باز نخواهد ایستاد، ایجاد شرایط مادی جهت تحقق بخشیدن به هر دو مورد است. آیا بورژوازی همواره کاری فراتر از این انجام داده است؟ آیا تا کنون پیش آمده است که بورژوازی به پیشرفتی تحقق بخشیده باشد بی آنکه افراد و مردمان را بخاک و خون بکشد و در فقر و تهیدستی و ذلّت فرو ببرد؟

    هندیان از مراحم و محصولات جامعۀ جدیدی که بورژوازی انگلیس در کشورشان ایجاد کرده است بهره ای نخواهند برد و تا زمانیکه پرولتاریای صنعتی در انگستان جایگزین بورژوازی نشود و یا اینکه خود هندیان بقدر کافی توان اینرا نیابند که قاطعانه به سلطۀ انگلیس پایان ببخشند، تحولی در این زمینه روی نخواهد داد. در هر صورت، باید در زمانی کمابیش دور منتظر باز زایی این کشور بزرگ و پر اهمیت باشیم که اهالی سخاوتمند آن به گفتۀ شاهزاده سالتیکوف(۲۴)، حتی در بین طبقات پائین از ایتالیایی ها نیز ظریفتر و دقیقتر هستند و در فرمانبرداری آنان آرامش بلند نظرانه ای موج می زند که علی رغم کاهلی طبیعی آنان با شهامتی که از خود نشان داده اند افسران بریتانیایی را به شگفتی واداشته اند. کشوری که سرچشمۀ زبانها و مذاهب ما ست و در جات(۲۵) تیپ ژرمنی(۲۶) را تداعی می کند و برهمن نیز یادآور تیپ یونان قدیم بنظر می رسد. با اینحال نمی توانم موضوع هند را بدون ذکر چند نکته به پایان ببرم.

    مکر و ریای عمیق و بربریتی که جزء لاینفک تمدن بورژوایی است بروشنی خود را در مقابل ما آشکار می سازد زیرا هنگامی که در کشور زادگاهش در اشکال قابل احترامی تظاهر می کند، بمحض عبور از مرز و ورود به کشور بیگانه و در مستعمرات نقاب از چهره بر می کشد. بورژواها مدافع مالکیت هستند ولی آیا هیچ حزب انقلابی به انقلابات ارضی نظیر آنچه در بنگال یا مادراس یا بمبئی روی داد مبادرت کرده است؟ آیا در هند این غارتگر بزرگ لرد کلیو(۲۷) نبود که وقتی بزهکاریهای ساده و رایج طمع او را دیگر برنمی آورد دست به اعمال زور و فاجعه آمیز زد؟ و در حالیکه در اروپا دربارۀ تقدس خدشه ناپذیر قروض ملّی نطق می کرد، در هند سود سهام راجه هایی (۲۸) را که در کمپانی سرمایه گذاری کرده بودند توقیف کرد؟ و در حالیکه به بهانۀ دفاع از ارزشهای مقدس مذهبی علیه انقلاب فرانسه مبارزه می کرد، آیا هم او نبود که از گسترش مسیحیت در هند ممانعت بعمل آورد تا همچنان نذورات زائرین معابد اوریسا(۲۹) و بنگال را بحساب خودش واریز کند و از قاچاق مرگ و تداوم فحشا در معبد جاگاناتا(۳۰) بهره برداری کند؟ چنین هستند مردان «مالکیت، قانون، خانواده و مذهب».

    نتایج اسفناک صنایع انگلیسی در رابطه با هند، کشوری به وسعت اروپا و مساحتی بیش از سه میلیون کیلومتر مربع، ملموس و دهشتناک است. ولی نباید فراموش کنیم که جملگی از نتایج انداموار تمام ساخت و ساز تولید بوده که تا کنون تشکل یافته است. چنین نظام تولیدی بر اساس استیلای تمام قدرت کاپیتالیسم استوار گشته است. تمرکز سرمایه پایه و اساس بقای آن بعنوان قدرتی مستقل است. نفوذ مخرب چنین تمرکزی در بازارهای جهان مبین قوانین اندامواری ست که جزء لاینفک اقتصاد سیاسی بوده و هم اکنون در گسترده ترین سطوح و در تمام شهرهای متمدن جاری و ساری ست.

    دوران بورژوازی در بستر تاریخ عهده دار مأموریت خاصی بوده و عبارت است از ایجاد پایه و اساس مادّی جهان نوین و از طرف دیگر فراهم آوردن ارتباطات جهانی مبنی بر رابطه و وابستگی متقابل جوامع بشری و ابزارهای چنین ارتباطاتی و به همین منوال گسترش نیروی تولید عالم بشریت و تحول در زمینۀ تولید مادّی از طریق تسلط علمی بر عناصر. صنایع و تجارت بورژوایی شرایط مادّی دنیای جدید را به همان نحوی تحقق می بخشد که تحولات زمین شناسانه موجب دگرگونی در سطح زمین می شوند. زمانیکه انقلاب عظیم اجتماعی ساخت و سازهای عصر بورژوایی را تحت سلطۀ خود گیرد، و بازار جهانی و نیروهای تولید مدرن تحت نظارت عمومی پیشرفته ترین مردمان درآید، از این پس پیشرفتهای بشری از شباهتی که به بتهای نفرت انگیز عصر بت پرستی(۳۱) دارند فاصله خواهند گرفت، یعنی عصری که شراب را تنها در کاسۀ جمجمۀ قربانیان نوش می کنند.

    March 23rd, 2008

    برگرفته از تارنمای مشعل افغانستان