ایران,تاریخنگاری,ترکمانچای

قراردادِ ننگین و روسِ منحوس!

زخمِ روانیِ ملی

در یادکرد از قرارداد ترکمانچای نه تنها در روزنامه ها و گفتارها همواره چنین نوشته یا گفته می شود که؛ روسِ منحوس قرارداد ننگین ترکمانچای را گردنبارِ دربارِ ناشایستِ ایران کرد، که این گونه نوشتن و گفتن به تاریخنگاری دانشگاهی هم راه یافته است.
نخستین نکته ای که باید به دیده گرفت آن است که در تاریخنگاری علمی نه چیزی ننگین خوانده می شود و نه خوب.
با قرارداد ترکمانچای بخشهایی از خاک ایران جدا شد و به دست روسیه تزاری افتاد. اینک باید پرسید؛
– آیا بی آنکه جنگی روی دهد ایران بخشی از خاک خود را به روسیه واگذار کرد؟
جنگی روی داد و روسیه برنده شد.
– این جنگ را ایران آغاز کرد یا روسیه؟
ایران.
(ایرانیان این جنگ را به آرزوی بازپس گرفتن سرزمینهایی که به پیامدِ دورِ نخستِ جنگهای ایران و روس از دست داده بودند آغاز کردند).
– در واپسین ماه های جنگی که به فرجامِ آن قرارداد ترکمانچای بسته شد، جایگاه نیروهای دو کشور چه بود؟
نیروهای روس همچنان به پیش می رفتند و آهنگِ فروگرفتن پایتخت، تهران، را داشتند.
پس چه راهکارِ دیگری در دسترس بود، جز آتش بس و پذیرفتن آنچه که تا آن دَم روی داده بود؟
از گفتن و باز گفتنِ روسِ منحوس در دو سده گذشته چه سود؟

نیز نک به:ایران در آستانه جنگ با روسیهء تزاری

***

اینک جای این پرسش هست که چرا پیامد خودْ کرده پذیرفته نشده است؟ چرا بَرآیندِ این کار نادیده گرفته شده و با ناباوری روبرو گشته؟ درست به واژگونه، روسیه برای این رویداد گُنه کار شمرده و سرزنش شده است؟

روانشناسی چنین داوری ای چیست؟ می توان گمانه زد و گفت که همه گیریِ گسترده «مِهرْطلبی» در میان مردم بُنِ چنین نگاهی ست، چه، مهرطلب ناخودآگاهانه می خواهد، دوست دارد، که خود را ستمدیده ببیند.

دانلود مقاله: