جُستارهایی در زمینهء خودشناسی/ دهُم: تعکیس (بازتاباندن)

تعکیس

تعریف: کلمه تعکیس (در روانشناسی) را استاد ابراهیم خواجه نوری ابداع کرد. این واژه از کلمه عکس مشتق شده که هم از آن معنی عکس (تصویر) دریافت می شود و هم معکوس و برعکس کردن یک مطلب یا جریان.
در اصطلاح روانشناسانه به این معنی ست که ما عکس جریانهای درونی خودمان را بر جهان پیرامون و دیگران می اندازیم و به آنها از ورای این تصویر نگاه می کنیم.
به عبارت دیگر دنیا آینه ماست و ما با تجسم دادن به جریانهای درونیمان به آن نگاه می کنیم و عکس خودمان را در دیگران می بینیم.

نقش اضطراب در تعکیس:
در کتاب عصبیت و رشد آدمی بخشی اختصاص به راههای کلی برای فرونشاندن اضطراب دارد. و یکی از راههای مذکور در آن تعکیس است.
پس، از این دیدگاه تعکیس نقش در عصبیت دارد و دیدن آن به همین خاطر دشوار است. مگر با تمرین. چون یک حالت منگی به طرف می دهد که مانع از دیدن ضعفها و حقارتهایش می شود.

نقش تعکیس:
– نقشی که دارد اینست که نمی گذارد شخص پی به ریشه مسائل درونی اش ببرد و چون عوامل بیرونی را مقصر می داند و به همین خاطر باعث نوعی منگی و تیرگی درونی می شود.
– در عین حال روابط انسانی را بسیار تخریب می کند و به اضطراب دامن می زند پس راه حل عصبی و سیکل معیوبی طی می شود.
چرا روابط انسانی را تخریب می کند؟
چون موجب می شود که شخص نسبت به آنچیزی که در افراد دیگر در ذهن خودش نهاده واکنش نشان دهد.
– مثلا”: شخص از خود نفرت دارد، دچار عناد به خود است . به صورت عناد به دیگری می بیندش.
– از چیزهائی که در خود مشمئز می شود، در دیگران می بیند که مشمئز کننده هستند.
– از قیافه خودمان در آینه خوشمان نمی آید سر دیگری داد می زنیم.
– عیب های دیگران را می بینیم تا از داشتن آن عیب ناراحت نشویم .
– دیگران را تحقیر و تمسخر می کنیم چون احساس حقارت می کنیم.

چه چیزهائی تعکیس می شوند:
هیچ جریان درونی نیست که تعکیس نشود.
حسادت، عناد به خود، تضاد، احساس اجحاف، توقعات، بایدها
مثال : آقائی به زنش خیانت کرده بود، به زنش تهمت خیانت زد و او را طلاق داد.
عناد به خود: با خودم دشمن هستم به صورت دلخوری از دیگران می بینم.
آزار حقارت: به صورت تحقیر دیگران و تمسخر دیگران
غرور: به اشخاصی علاقه مند می شویم که غرور ما را نوازش کنند (یعنی خود ایده آلی مان را دوست داریم)
غرورهائی که در خودمان قویتر است در دیگران دیده و می یابیم.
دلسوزی برای دیگران تعکیس دلسوزی برای خود، مثلا: می گوئیم ” با این همه بدبختی که مردم گرفتارند من بروم خودشناسی!”.
تعکیسِ باید: طغیان علیه مقررات و سنت های جامعه تعکیس طغیان علیه بایدهای خود.
نیازهای عصبی: مثلا” مهر طلب فکر می کند کسی عاشق او هست (چون نیاز دارد که عاشقش باشند).
دوست داشتن دیگران به خاطر تنفر از خود(مثلا دردیگران زیبائی غلوآمیز مردانه و یا زنانه دیدن) به عبارت دیگر این زیبائی ها را به طور غلو آمیز دیدن و پرستیدن.
مثال : شیفته طوفان تورنادو در آمریکا شدم حتی به پناهگاه نرفتم و به ساختمان بلند رفتم چون درون خودم را می دیدم.
احساس تحمیل از دعوتی که از ما شده تعکیس غرور(بی نیازی)

تعکیس : دفاع وجودی انسان است . تمام چیزهائی که در دیگری می بینیم در ذهن ما انجام می شود.
چگونگی تعکیس:
تعکیس به چند گونه دید را عوض می کند:
۱- چیزهائی را به مردم نسبت می دهیم که ندارند.
مثلا” از شخصی قهرمان می سازیم وبی عیبش تلقی می کنیم و کامل می دانیمش در حالیکه هر آدمی مجموعه ای از نیک و بد است.
۲- نسبت به خصوصیات دیگران نابینا می شویم.
از ما سوء استفاده می کنند به خاطر مهرطلبی آن را نمی بینیم یا برعکس برایمان ایثار می کنند آن را نمی بینیم.
۳- نسبت به بعضی خصوصیات دیگران خیره و تیزبین می شویم
اشخاص معنوی نما، دوروئی را در دیگران می بینند چون خودشان دوروئی دارند.
آدم های شجاع نما، ترسو بودن دیگران را می بینند چون باطنا” ترسو هستند.
دوست داشتن دیگران به خاطر تنفر از خود(مثل خیره و واله از زیبائی مردانه و یا زنانه)
۴- تعکیس ناآگاه: تعکیس می کند بدون اینکه ببیند که تعکیس می کند.
از کسی بدش می آید بدون اینکه بداند. یا از کسی خوشش می آید بدون اینکه خودش بداند.
تعکیس در وجود ما تأثیر می گذارد ولی نسبت به آن نا آگاه هستیم.

تعکیس مثبت و منفی چیست؟
فرق تعکیس مثبت با منفی اینست که در نوع مثبت ما خود را در موضع مثبت قرار می دهیم ودر نوع منفی خود را در موضع منفی قرار می دهیم.
مثلا” تعکیس آزار حقارت می تواند به دو صورت باشد اول اینکه شخص به خود بگوید ” مرا با دیده تحقیر نگاه می کرد” و یا خودش طرف مقابلش را تحقیر کند.
تعکیسِ بایدِ خود را به صورت انتظاراتی احساس می کنیم که دیگران از ما دارند(منفی)
تعکیس مثبتِ باید، خواسته خود را به صورت امری مبهوت کننده برای دیگران که باید حتما” اطاعت کنند تلقی می کند.
تعکیس منفی، برایمان پذیرفتنی نیست که شخصی از ما سوءاستفاده می کند(به خاطر ندیدن عیب او)(منفی)
یا دائم در این اضطراب بسر می بریم که مگر دیگری یا دیگران سر ما کلاه نگذارند(مثبت)
در حالیکه ممکن است کلاه گذاشتن سر دیگران را حق خود بدانیم و آنرا دلیل زرنگی خودمان هم بدانیم.

تعکیس مثبت:
– تعریف از دیگران به عنوان کنایه
– همدردی به عنوان ترحم
– یک شوخی به عنوان تحقیر و مسخره کردن دیگران
در واقع فرد سعی می کند دیگران را حقیر تر از خودش ببیند.
چرا بعضی از حالات عصبی را دردناک می گویند و بعضی را نه؟
هر کدام از آنها که انتقامجوئی در آنها هست دردناک است بنابراین انتقامجو ها را بدبخترین عصبی ها می دانند.

مثالهائی برای تعکیس:
– مقصر دانستن دیگران: من حاضر نیستم تقصیر ضعف ها ، گناهانم و اشتباهاتم را بپذیرم و آنرا به گردن دیگران می اندازم.
اگر من به اندازه کافی مطالعه نمی کنم به دلیل آنست که خانواده ام کارهایشان را به گردن من می اندازند.
– تحقیر: دیگران را تحقیر می کنم چون از حقارت خودم در رنجم و با تحقیر و تخفیف دیگران می خواهم خودم را بالاتر ببینم.
– دلسوزی: دلم برای خودم می سوزد ولی به دلیل غرور حاضر نیستم این دلسوزی را ببینم و برای دیگران دلسوزی بیجا و بی مورد می کنم.
مثلا” می گویم این همه آدم گرسنه و بدبخت هستند، من بروم خودشناسی کنم؟
– باید گریزی : طغیان علیه بایدهای درونی به صورت طغیان علیه مقررات و سنت های جامعه خود را نشان می دهد.
– ستایش بعضی صفات دیگران: بعضی خصوصیات و صفات دیگران را که مبین غرورهایمان است می ستائیم.
مثلا” فلانی خیلی قلدر است، کسی جرأت ندارد روی حرفش حرف بزند.
– مشمئز شدن از بعضی خصوصیات دیگران: خانمی که خیلی با ناز و ادا بود می گفت آنقدر از حرکات خانم فلانی بدم می آید . پرسیدم چرا؟ گفت خجالت نمی کشد با آن همه ناز و ادا انگار دختر چهارده ساله است.
– عناد به خود: فردی نقل می کرد که پس از انجام کاری ناشایست به شدت دچار عناد به خود شده و در محل کارش آنرا روی کارگرش تعکیس کرده و کار را تعطیل کرده بود.
– تقدیس و ستایش دیگران: فردی نقل می کرد که در جوانی به رهبران سیاسی به چشم قهرمانان قابل ستایش نگاه می کرده و در واکنش سنجی هایش متوجه شده که غرور توانائیش را تعکیس می کند.
– تعکیس تابو: فردی به دلیل تعکیس تابوهایش باور نمی کرده که مدیر عامل محل کارش دزدی کرده باشد.
– تحقیر: گاهی افراد فکر می کنند که دیگران به چشم تحقیر به آنها نگاه می کنند.
– ترس: فردی به دلیل ترسو بودن، ترس را در دیگران سریع مچگیری می کرد.
– تعکیس ناخواستنی بودن : گاهی فرد به دلیل تعکیس احساس ناخواستنی بودن به شدت عاشق دیگری می شود.
– تعکیس مهرطلبانه: مهر طلب به دلیل نیاز به عشق و مهر دیگران گاهی دچار این توهم می شود که دیگران او را دوست دارند و یا عاشقش هستند.
– تعکیس اجحاف: فرد از درون احساس اجحاف به حق و حقوق خودش دارد ولی به جای دفاع از حق خود به دنبال احقاق حق دیگران است.
فرد به جای احقاق حق خودش دیگران را متهم به ضایع کردن حقش می کند.