زن بودن در بینش ایرانی / سوم – الف
زنان بختیاری
پیشگفتار:
در فرهنگ استوره ای٘ آیینی جایگاه سازی و کار٘سپاری بر پایه نَر٘ و لاس (جنسیت) است که در فرهنگ ایرانی هم به روشنی دیده می شود، و نمونه ای بی و کاست از این بینش در ایران را در بختیاری یافته ایم.
جامعهء نمونه: بختیاری
هر چند در نگاه نخست، بختیاری جامعه ای یکسره مرد سالار و پدر تبار می نماید، باورها و آیینهای زنانه در میان ایشان همچنان پابرجاست. برخی از آنچه که یافته ایم چنین است:
مادر تباری
– خورزمال/خورزمار، که خاله زاده یا خواهرزاده برگردان می شود واژه ای ست که در بانگ کردن دیگر مردان هم به نشانهء مهر و یگانگی به کار می رود و هم هنگامی که نام آن دیگری را ندانند. در بافتار چنین فرهنگی چشمداشت آن است که دیگری را از راه پیوندی مردانه بانگ کنند.
– هالو/ خالو (دایی) مردان سالمند را چنین می خوانند، با آنکه به همان شوندی که یاد شد تاته/ عمو خواندن ایشان به روال نزدیکتر می نماید.
– خواندن به نام پدر در زندگی بختیاریان از روال است. برای نمونه هوشنگ سردار یعنی هوشنگ پسر سردار. در جنگ و هنگامهء نبرد همان مرد به نام مادر خوانده می شود هوشنگ سرو ناز، یعنی پسر بانو سرو ناز.
– شیروم وات جوش ایزنه که برابر فارسی آن خونم با تو می جوشد است و در گویش بختیاری و زبان فارسی کاربردی همانند دارد، و آن هنگامی ست که دو ناشناس دریابند که با یکدیگر خویشند.
– دزدیدن عروس یا وانمود کردن به دزدیدن او که بازمانده ای از کلانهای (Clan) یا قبیله های زنانهء باستانی ست که مردان را در آن جایی و راهی نبود. این نمونه ای ست از آیینی که در بسیاری جاهای ایران رواج دارد و می توان آن را باز مانده ای از کلان (Clan) زنانه یا دست کم فرهنگ مادر تباری و زنسالاری دانست.
دزدیدن عروس *
یکی از آیینهایی که در میان برخی طایفه های بختیاری همچنان بر جاست آیین دزدیدن عروس یا وانمودن به دزدیدن اوست. این آیین که بیشتر بازی و شوخی ست گاهی به جنگی راستین می انجامد.
بستگان و دوستان داماد پیش از برگزاری جشن عروسی می کوشند خودش یا چیزی از ابزارهای او را دزدیده به جایی که داماد و خانوادهء او هستند بیاورند، بستگان عروس نیز می کوشند و ایستادگی می کنند تا چنین نشود
در برخی فرهنگهای دیگر نیز آیینی همانند هست. برای نمونه در اتریش به ویژه در استان نیدر اوسترایش، که دوستان عروس و داماد، عروس را دزدیده، همه به رستورانی رفته به شادخواری و شادنوشی سرگرم می شوند تا داماد بیاید و هزینهء خور و نوش ایشان را پرداخته، عروس را “آزاد” کند. این آیین را Braut stehlen ( دزدیدن عروس) می خوانند.
این گونه آیینها به روشنی بازماندهء روزگار فرهنگ زنسالاری و مادر تباری ست که مردان را مگر سالی چند روز به درون کلانهای زنان راهی نبود و اگر به جز زمانهای روا داشته، مردی را در کلان زنانه می یافتند. می کشتندش.
*عروس را در گویش بختیاری بهیگ (Behig) می گویند که گمان می رود همان واژهء باستانی بهگه (Behaga) باشد که پاسدار زناشویی شمرده می شد
– تش که فارسی آن آتش است و در برخی جاهای دیگر ایران همین نهاد را اجاق می گویند، و آن نهادی ست در بر گیرندهء چند خانوار از یک طایفه. در فرهنگ ایرانی آتش و هر افروزهء آتش نمادی زنانه است، در بیداری و در خواب. همهء دیگر نهادهای خویشاوندی در بختیاری بنیادی مردانه دارد.
-کجایی هستی؟ هنوز زن نگرفته ام، که پرسش و پاسخی ست رایج در سراسر ایران میان مردان جوان بی زن و دوستان ایشان که به خودی خود نشان دهندهء جایگاه زنان در همه جای کشور و از آن میان بختیاری ست.
-جانشینی خان همواره از آن پسری ست که مادرش نیز بزرگزاده باشد.
بزرگداشت زنان / آنچه سپرده به زنان و به فرمان ایشان است:
۱_ کلیدداری و گنجوری، روال زندگی بختیاریان همواره چنین بوده است که دارایی خانواده به دست زن و سپرده بدو باشد، اگر چه همه آوردهء مرد باشد. این پدیده از کهنترین فرهنگهای این سرزمین، یعنی انسان غار، سومریان، ایلامیان، پارسها و تا به امروز با کم و بیشیهایی همچنان یکسان مانده است.
۲_ فرمانروایی و فرماندهی، هر چند بختیاری جامعه ای مرد سالار می نماید و می توان پذیرفت که چنین است، همواره زنانی هم بوده اند که فرمانروای طایفه و یا فرماندهء سپاه می بودند. نمونه های بسیار از هر دو تا روزگار ما هم بسیار بوده است.
۳_ سزاواری فرمانروایی، بیشترینه پسری از پسران فرمانروا جانشین پدر می شود که مادرش همسنگ و همتراز پدر باشد.
ایزد بانوی باروری و افزونی
-دست روی زن بلند نکن، شگون ندارد !
-خون زن شوم است !
-زن نباید مرغ سر ببرد، شگون ندارد !
زیرا زنان جانشینان ایزد بانو بر زمین اند، پس رفتار ایشان، و رفتار با ایشان باید با آن ایزد بانو همخوان بوده، همپوشانی داشته باشد. برای نمونه، چون توان زادآوری ازیشان پنداشته می شد، و زایش هم ازیشان، پس، “تابو” به شمار می رفتند. بازتاب این بینش تا روزگار ما هم پایید، که برابر مادهء ۶۰۴ قانون جزای پیشین ایران، “یکی از عوامل مخففه در مجازات قتل، زن بودن متهم به شمار می رفت”. ازینرو، چون زنان سرچشمهء زندگی شناخته می شدند، نه خون ریز بودند، و نه ریختن خونشان روا بود.
همچنان که در بختیاری اگر بخواهند مرغی یا دامی سر ببرند و مردی نباشد، زن، نخست تکه چوبی همچند گرزی میان دو پای خود گرفته سپس سر جانور را می برد. یعنی نخست به گونه ای نمادین مرد و سپس خونریز می شود. نیز از همین است که واژه های مرد و مردن از یک ریشه است.
سومریان، که یادگارهای ایشان از آذربایجان تا بختیاری را توانستیم بشناسیم، باور داشتند که گیتی آفریده و زاییدهء ایزدبانو “اینانا” ست. گمانم اینست که واژهء “ننه” در فارسی، و دیگر زبانها، از همین واژه است.
در بسیاری جاهای ایران، درمانگری و پزشکی آیینی هم با زنان است، به همان شوندی که یاد شد.
زندگی بخشی
برخی آیینهایی که در بختیاری همچنان برجاست و برگزار می شود را می توان برخاسته از باور استوره ای زندگی بخشی زنان و تابو دانستن ایشان شمرد.
۱_ چادر گرفتن، آیینی بود که بر پایهء آن کسانی که بر جان خویش بیمناک بودند خود را به بانویی از زنان بزرگ رسانده گوشه ای از چادر او را به دست می گرفتند. ازین دم کسی را روا نبود که آهنگ جان او کند و زندگی آن کس در پناه بود.
۲_ می نا ونذن (meyna vandhen)، در هنگامهء جنگی هر چند سخت، چنانچه بانویی ارجمند روسری خود را به میان نبردگاه می انداخت همه باید بیدرنگ از جنگ دست می کشیدند وگرنه آبروی خود و طایفه شان بر باد می رفت.
۳_ خونریز نبودن، زنان بختیاری هیچگاه خون هیچ جانداری را نمی ریزند. با این همه چنانچه نیاز به بریدن سر جانوری باشد و مردی نباشد، زن نخست چوبی همچند گرزی میان دو پای خود گرفته سپس سر جانور را می برد. یعنی در آغاز به گونه ای نمادین مرد می شود، سپس خونریز.
۴_ درمانگری، مگر اندکی، بیشتر کارهای پزشکی به دست زنان است. شناسایی و گردآوری گیاهان دارویی نیز.
۵_ گریستن در سوگ، که گریه کردن سنگین کار زنان است و برابر آنچه که یافته ایم آبیاری نمادین گیاه مرده یعنی مرد است.
۶_ سینه برهنه کردن، که در سوگ جوانان بسیار گرامی ایل رواج داشت و به گمان ما نمایشی ست در آرزوی زندگی دوباره بخشیدن به مرده.
۷_ شیر در ساختمان، در بر آوردن شفتهء ساختمان گور مردان بزرگ، افزون بر آب شیر هم به کار می بردند، که دیگر بار یادآور خوراک دهی و زندگی بخشی زنانش می توان شمرد.
جالب است که برخی از عادات اجتماعی از جمله همین نقش ویژه زنان در فرهنگ بختیاری ممکن است از دوران قبل از جامعه طبقاتی و حکومت و شهرنشینی باقی مانده باشد. یعنی شاید عمر پنج هزار ساله یا بیشتر داشته باشند.
بله چنین می نماید.
نمونهء انسان غار که یاد شد یادگاری ست پانزده هزار ساله که در تنگِ پِبِذِه، زیستجایِ طایفهء پِبْذِنی بختیاری یافت شده است. امروزه هم در میان بختیاریان شهرنشین و مدرن نیز همین روال را می توان دید.
رید، ئولین: انسان در عصر توحش، برگردان فارسی محمود عنایت
https://shahreketabonline.com/Products/Details/5334/%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%B5%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D8%AD%D8%B4