آذربایجان و استوره
افراسیاب و دریاچهء چَئِه چِسْتَه، آتشکدهء شاهانه و شیز و … چرا آذربایجان؟
************************************************************************
چرا بسیاری از استوره های ایرانی به راهی با آذربایجان پیوند دارد؟
———————————————————————-
یکی از راههای دریافت دیدگاه استوره ها دنبال کردن منطق خود استوره است. در اینجا، افراسیاب کشندهء سیاوش است. چرا؟ زیرا افراسیاب ویران کنندهء چشمه ها و کور کنندهء کاریزها ست. راهِ آبهای روان بند می آورد، و سیاوش گیاه است، از همین رو او را برای پروریدن به رَئُوتَه_ اُوس_ تَخْمَن rauta- us-taxman/ رودخانهء به بیرونْ روان / رستم سپرده بودند. اینک افراسیاب در کرانهء آب چئه چسته/ اورمیه برای ایزد بانوی آبها، اناهیتا، قربانی می کند، به پوزشخواهی.
دو دیگر، شمار انبوهی از استوره ها، باورها، آیینها و باز آفرینیِ اینْ جهانیِ استوره های ایرانی در آذربایجان/ آثروپاتیکان/ مادِ کوچک روی می دهد. همچون همین نمونهء افراسیاب، یا برپایی آتشکدهء شاهی در شیز/ تخت سلیمان در شاهنشاهی ساسانی. همچنانکه پیش از ایشان در روزگار اشکانیان ماد کوچک را آتشبان/ آثروپاتیکان خواندند. چرا؟
انگیزه های گذشتگان همچنان نیازمند واکاوی ست. ولی چند نکته ای بر این نگارنده آشکار است:
_سپید پوشی در سوگ، در بسا روستاهای پیرامون اورمیه زنان روسری سپید بر سر می نهند که سوگوارند. همچون سیستانیان و ایرانیان خاوری هم از روزگار دور (نک به تاریخ بیهقی و سوگ سلطان محمود غزنوی)، یا برخی روستاهای مازندران. زیرا در بینش آریاها (=هند و ایرانیان) جایگاه مردگان در جهان برین بود. نزد مردم میانرودان، ولی، جای مردگان جهانِ زیرین، تیره، سیاه.
_آلپاسی، نهادن تکه ای از پوست یا استخوان گرگ نزد زن زائو برای نگهداشت جان او و نوزادش از تازش مرگبار “آل”. همچنان که در بختیاری چنین می کنند.
_آیینهای آب، در آذربایجان آیینهای بزرگداشت آب و نیاز بردن به آب/ ایزد بانو اناهیتا، و آرزوی سالی کامیاب در بامداد فردای چهارشنبه سوری ویژهء زنان است، هنگامی که مردان دور شده باشند. برای نمونه در رشید آباد. کمتر جای ایران برگزاری آیین را چنین پر آب و تاب می توان دید.
نیایشگاه ایزدبانوی آبهای روان در کنگاور و یا در فارس خودْ نشانه سراسری بودن این باور، بزرگداشتِ آبِ روان، و آیینهای پیوسته بدان است.
_جنگْ بس، در اردبیل و در آران (=جمهوری آذربایجان)، هنگامی که بانویی بزرگ روسری خود را به میان دو گروه درگیر نبرد بیندازد هر دو گروه باید از جنگ دست بکشند، فرمانِ مرگْ بس است که از سوی سرچشمهء زندگی/ زن/ نمونهء اینْ جهانیِ اناهیتا آمده. همچون در بختیاری. هر که چنان نکند بی آبرو خواهد شد، بی گمان و برای همیشه.
ازینرو شاید بتوان گمان برد که پایدار ماندن باورهای کهن ایرانی در آذربایجان مایهء آن شده است که بسیاری از رویدادهای تاریخی نیز از آن سرزمین دانسته شود ۰
خودِ نامِ آذربایجان / آثروپاتیکان = نگهبان آتش به خودیِ خود نشان از تقدسِ این بخش از ایران در بینش ایرانیان است.
دو دیگر، زادگاهِ زرتشت نیز همین بخش کشور دانسته شده است. و سومین نکته این که ارجمندترین آتشکده ایران نیز همینجا بوده است؛ آتشکده آذرگٌشنَسب در شیز که امروزه تخت سلیمان خوانده می شود. این آتشکده ویژه شاهان و سران ارتش بود. هر یک از شاهان ساسانی پس از تاجگذاری به دیدار یا زیارت این آتشکده می رفتند.
آیینهای درو خرمن که برآمده از باور به بُنِ گیاهی زیستِ جهان است در جای جایِ پُشته (=نجد، فلات) ایران همچنان برگزار می شود. نمونه بی کم و کاست آن همان آیینهای «سُوَشُون» در فارس است. سُوَشُون آیینهای پایان سالِ کِشت و وَرز است که هر چهار بُنْمایهء کِشت و وَرْز در آن یاد می شود؛ آب، خاک، باد و آتش. نوروز، بزرگداشتِ بازآمدن زندگی به تَنِ جهان است، بازگشت سبزیِ جهان. این چهار بُنمایه در آیینهای نوروزی در آذربایجان همچنان بی کم و کاست به یاد آورده بزرگداشته می شود؛
در آیینِ سووَشون (=سوگ سیاوش) در فارس چهار مَلَک (=فرشته) در برگزاری آیین همباز اند:
مَلَکِ باد، مَلَکِ آب، مَلَکِ خاک و مَلَکِ آتش یعنى هر چهاربُنمایهء کشت و وَرز، آن گونه که گذشتگان مى انگاشتند .
این زمانی ست که بر کُشته / شهید شدن ایزد گیاهی، سیاوش سوگواری می کنند و می مویند. آمدن ایزد را هم خوشامد می گویند و جشن می گیرند، به شادی : در آذربایجان و آران، مردم چهار چهارشنبه نزدیک به نوروز را جشن می گیرند. نخستین چهارشنبه را «سو چرشنبه سی» یا چهارشنه آب، دومی را «اود چرشنبه سی» یا چهارشنه آتش، سومی را «توپراق چرشنبه سی» یا چهارشنبه خاک، و چهارشنبه آخر را «یئل چرشنبه سی» یا چهارشنبه باد می گویند. این نامگذاری ها به روشنی نشان دهندهء سرشت باور به بنیاد گیاهی زندگی ست، همچنان که در آیینهای “سووشون” از چهار ” مَلَک ” آب، باد، خاک و آتش یاد می شود.
در «چرشبنه بایرامی»، که سه شنبه شب ها برگزار می شود جوانان آتش روشن می کنند و دختر و پسر از روی آتش جَست مى زنند.
——————————————————————————
محل دستگیر شدن افراسیاب برابر نوشته اوستا
در زامیاد یشت اوستا چنین آمده است که افراسیاب تورانی در دریای فراخکرت (گسترده) سه بار خواست فر ایزدی را به دست آورد ولی هر بار فر به سوی یکی از رودخانه های اَپَ غژارَ (رود سیلابی)، ونگهزداه (بهتر دهنده) و اوژدان ون (دارنده آب [صافِ] رود) شتافت. این دریای فراخکرت باید مراد همان دریاچه چیچست (ارومیه) باشد که در یشتها با صفت ژَفره اوری آپه (آبهای ژرف و گسترده) آمده است. چون مطابق درواسپ یشت محل دستگیر شدن افراسیاب تورانی روبروی دریاچه ژرف و پهن چئچست است. این سه رودخانه های مهم و کنار هم شهرستان مراغه یعنی سیل چایی (رود سیلابی) یا همان رودخانه روستای چیکان (شیچیکان دینکرد، محل نگهداری اوستای عهد ساسانی)، موردی چای و رود صافی شهر مراغه همخوانی دارند. امتداد دریاچه چیچست در عهد باستان در درۀ مراغه تا خود شهر مراغه می رسیده است. همخوانی موردی چای با ونگهزداه (بهتر دهنده) نشانگر آن است که از رود مقدس اوستایی مهم این منطقه یعنی ونگهو دائیتی (نیکی دهنده) هم که رود روستای زادگاهی زرتشت به شمار می رفته، همین رودخانه مراد بوده است. این هر سه رود از دامنه های جنوبی کوه سهند سر چشمه گرفته و به دریاچۀ ارومیه می ریزند. Javad Mofrad