مرد بودن در فرهنگ ایرانی / ۱
هُنَرِ نَرْ «مَرد»
ای آن که نداری خبری از هنر من
خواهی که بدانی نیَم نعمت پرورد
اسب آر و کمند آر و کتاب آر و کمان آر
شعر و قلم و بربط و شطرنج و می و نَرد
(آغاجی بخارایی همروزگار امیر نوح بن نصر سامانى)
نشانه ای از هنری برای درآمد زایی در میان هنرهایی که برای خود می شمارد دیده نمی شود. زیستمایه وی از زمینهای کشاورزی و کار روستاییان وابسته به آن زمینها ست. از آزاتان= آزادان / اشراف است. همه آن دیگر هنرها خودْ نشانه «بزرگزادگی» وی است؛ اسب، توانایی خواندن و نوشتن، موسیقی و دیگر.
هنر برجسته او جنگاوری ست. همانگونه که بزرگزادگان روزگار ساسانی و پیش از آن بودند. تا روزگار نزدیک به ما این راه و روش در میان برخی تیره های ایرانی همچنان بر جای بود، همانگونه که میریان سی کوپر در کتاب مَرغْزار، ۱۹۲۴ م، می نویسد؛
«در اردوگاه حیدر خان (بختیاری) هرگز کار نمی کرد و با زنهایش به درشتخویی امر و نهی می کرد. تنها کارش تن پروری و سیگار کشیدن بود. اما کنار رودخانه خطری موجود بود که موجودیت همه را تهدید می کرد. در آن جا بود که رفتار حیدر تماشایی بود. در این هنگام به فعالیت افتاد. دو مشک پُر باد گرفته، به آب می زند و با صدای زنگدار خود فرمان می دهد. افسار اسب راهنما را گرفته می کشاند. دیگر مردان و اسبها به دنبال او به آب می زنند. آب سرد منجمد کننده ایشان را به گردابهای مهیب و جریان سرسام آور رودخانه می کشاند. با این همه باز هم حیدر خان پیشاپیش کاروان است. در یک روز (مردی پنجاه ساله) هشت بار پهنای رودخانه را با شنا طی کرد»
در این فرهنگ مرد نگهبان و پشتیبان خانواده، گروه و ملت است.
نیز نک به:
ایران شناسی، سال بیست و چهارم، شماره ۴، زمستان ۱۳۹۱، سال بیست و پنجم، شماره۲، تابستان ۱۳۹۲، سال بیست و پنجم، شماره ۳، پاییز ۱۳۹۲ و سال بیست و پنجم، شماره ۴ زمستان ۱۳۹۲
«مردان بختیاری»
بیژن شاهمرادی
نمونه ای بازمانده از فرهنگ کهن سراسری مردانه ایرانی.