آلمانی,آیین,باستان

نامهای مردانه آمیخته با نام جانوران

گرگ: گرگین، گرگعلی …
یکی از آیینهایی که تا هشت و نه دهه پیش میان بختیاریان رواج داشت چنین بود:
هنگامی که گروهی از جنگاوران آهنگ آن می کردند که برای پیروزی تا پای مرگ با یکدیگر همراه شده در کارزاری درگیر شوند، نخستْ سگی، بیشترینه سیاه، را آورده هر یک کاردی به او زده لاشه اش را در خاک و آن جایگاه را نشان می کردند (نشانه گذاری). این آیین، که <سده گل> هم خوانده شده، و آن جایگاه، نشانه و نمادی از همپیمانی آن گروه برای نبرد با هماوردان تا پای مرگ شمرده می شد. چنانچه یکی از همپیمانان به نبردگاه پشت می کرد، ننگی همیشگی بر خود و خاندانش روا داشته بود. یکی از نمونه های برجسته برگزاری این آیین در زمان شهربندان (=محاصره) قندهار به دست نادر شاه افشار است که دو سالی به درازا کشید و نادرشاه فرمان داد شهری روبروی قندهار ساختند و آنرا “نادرآباد” نامید. پسینی که شاه در خواب بود گروهی از سران سپاه سواره ارتش ایران که از بزرگزادگان بختیاری بودند پس از برگزاری آیین به دژِ شهر تاخته، رخنه ای در آن یافته به درون شهر راه یافتند و در فرجام شهر به دست نادر شاه و ارتش ایران افتاد. بنیاد این آیین را می توان در باور باستانی ایرانی و هند و اروپایی یافت; باور و آیین گرگ شدن و گرگ زیستی*گمان می توان برد که زبانزد !Da liegt der Hund begraben (اینجاست که سگ چال شده) در زبان آلمانی یادی از رواج این آیین در میان قبیله های ژرمنی باستان باشد، که نشانه هایی از برگزاری آن تا دو و سه سده ء پیش در اتریش و بخشهای جنوبی آلمان در دست است. به هر روی این زبانزد در میان آلمانی زبانان به معنی نکته در اینجاست، یا گرهء کار در اینجاست به کار می رود. یعنی نشانه گذاری! به هر روی باید یادآور شد که نشانه ای بر توتم بودن گرگ در میان ایرانیان نیافتیم. باور و آیینهای گرگ شدن را می توان از رشتهء باورهای “جانوران نیرو بخش” “Power Animals” دسته بندی کرد. ازینرو بازماندهء باور به نیروبخشیِ گرگ و گرگْ زیستی را همچنان در گوشه و کنار ایران می توان بازیافت. برای نمونه در آذربایجان که به آن “آلباستی” می گویند. همچون بختیاری، برای دور کردن آل و نگهداشت جان زن زائو تکه پوستی از گرگ کنار او می نهند. همچنین است در بسیاری جاهای دیگر ایران. باز ماندهء باورها و آیینهای خرس شدن و گرگ شدن در ایران امروزی، به روشنی نشان دهندهء درستی دیدگاه میرچا الیاده*ست که ایرها / ارانها یا آلانها به اروپا آمدند و این باورها و آیینهای پیوسته به آنها را با خود به میان مردم رومانیایی و ژرمنی آوردند.


میرچا الیاده را استاد بیچون استوره شناسی و مردمشناسی در سدهء بیستم میلادی می شناسند *

نک به:

http://en.wikipedia.org/wiki/Mircea_Eliadehttp://archaeology.org/…/1205-timber-grave-culture

ایران شناسی،سال نوزدهم، شمارهء۲، تابستان ۱۳۸۶،گرگ زیستی در بختیاری، نوشتهء بیژن شاهمرادی، صص ۲۵۵ ~۲۵۹ یاد بهار (یادنامهء دکتر مهرداد بهار)،تهران، ۱۳۷۶،داکها و گرگها،نوشته میرچا الیاده، برگردان محمد علی صوتی صص ۲۹۱ ~۳۱۱ بابادی عکاشه، اسکندر، تاریخ ایل بختیاری،تهران،۱۳۶۵،ص ۳۴

دانلود مقاله: