زن چاق میانسال همهء موی سرش را پوشاند. روسری اش را محکم کرد و آستینهای بلند بلوزش را تا سِر مچ دستهاش کشید و نگاهی به دامنش انداخت که تا قوزک پاهاش را پوشانده بود.به صورت مرد جوان نگاه کرد و گفت: -هوشنگ خان، مهری خانم میگه آدم حظّ میکنه تو صورت هوشنگ خان نگاه […]
– چرا همه چی سیاه؟ کفش سیاه، کت دامنِ سیاه، کلاه سیاه، تور ِی سیاه… چرا؟– از وقتی شوهرم منو کشت همیشه سیاه می پوشم… ما عاشقانه ازدواج کرده بودیم. زان یار دلنوازم… (حافظ) *
این داستانِ کوتاه سه بخشی (سه اپیزودی) است؛ از سری داستانهای «ناهی»؛ روستای خشکیزده در حاشیهی کویر مرکزی. در حاشیهی دریاچههای پر دار و درخت هزارها سال پیش که اجداد ما را بهخود جلب کرد. من از راه مطالعات فولکلوریک و زمینشناسی (بهکمک دوست دانشمندم مرحوم مهندس منوچهر پدرامی) و دکتر جهانشاه درخشانی از راه […]
اِی پسر جام مِیام دِه که به پیری برسی! معلمِ عزیزِ ما، مشداوودآقا، درس میداد نرمتر از پنبه. رقیبهایش میخواستند ادایش دربیارند، میآمدند درس میدادند زشتتر از خنده. هر پیر ناهوی دستکم یکبار قبول زحمت کرده بود، پا پیش گذاشته بود، بهما درس بدهد. زمستان سینهکِش آفتاب و تابستان سمتِ سایه، دورِ میدانچه، آرام و آسوده نشسته بودند که انگار یکی […]
داستانهایی ست با شماری اندک کارآکتر. داستان کوتاه کوتاه می تواند در یک جمله باشد، و هدفگیریش بازگویی حالتی ست و نه ساختن طرح / پیرنگ * یا پردازش بی کم و کاست کارآکترها. در چین به این گونه “اندازهء یک سیگار کشیدن” می گویند. داستان کارت پستالی و فلش ستوری “Flash Story” ، داستانِ […]
از اتاق ناهارخوری رد شدم و رفتم تو پذیرایی. بابام با کت و شلوار و جلیقهی قهوهایش روی مبل، بالای اتاق نشسته بود. دستش را بوسیدم و گرهی کراواتش را مرتب کردم.پرسید کجا بودی بابا؟ نگران شدم. بهرویش نیاوردم چهارده سال پیش مرده بود.
دکتر منوچهر ستوده داستان خواندن را کاری “احمقانه” می داند.با سپاس فراوان از دوست گرامی و نویسندهء توانا آقای سهراب فرسیو که دیگر بار نکته ای باریک دریافته به همخوانی گذاشته است. کوشش کارشناسانهء ایشان و فراهم آوردن گواهیهای درخور به راستی ستودنی ست. «دکتر بیژن شاهمرادی» اینک باید پرسید که دانشی مردی بنام همچون […]
چگونه دائی اصغر قاق شد در خانوادهی ما سِـن عاملِ تعیینکنندهی بزرگی و کوچکی نیست؛ ثروت است؛ ثروت بزرگِ فامیل را تعیین میکند. برای همین دائی حاجاصغرآقای من با اینکه از چند تا از پیر و پاتالهای فقیرِ فامیل کوچکتر است، برادرِ بزرگتر در قیدِ حیات هم دارد؛ بزرگِ فامیل حساب میشود. بقیهی امورِ اجتماعی […]