هِندی
بختیاریان خورندِ هر رویدادی موسیقی ویژهء آن رویداد را می نوازند؛ هنگامِ کوچ، هنگامِ گذرِ ایل از رودخانه، هنگامِ سوگ و هنگامِ شادی. ایشان نوازندگان را سازِنده، تُشْمال و تا چند دهه پیش هِندی می خوانند و می خواندند، که امروزه این یکی کاربُردِ کمتری دارد.
چه پیوندی میانِ موسیقی و هِندی هست؟ تنها یادی که از پیوندِ موسیقی و هندی در تاریخ ایران می توان یافت آوردن ده یا دوازده هزار تن نوازندهء هندی به روزگارِ بهرام پنجم، بهرامِ گور، به ایران است؛
به پیامدِ کاردانی بهرام گور، در زمان وی، دوره ای از آسایش برای مردمان پیش آمد که بر پایهء گواهیهای در دسترس چنین آسایشی در تاریخ ایران نمونه می نماید .
چنان شد که از بیدگل افسری
خریدی به دینارگانی سری
یعنی بهای یک تاج از بیدگل را که هنگام رامش بر سر می نهادند به یک دینار رسید.
یکی شاخ نرگس، بها یک دِرَم
خریدی، کسی زو نگشت دِژَم
آسایش مردمان، که نیمی از روز را باید به انجام کار، گاه سخت، می پرداختند، و یک نیمه را به دستور بهرام به رامش و شادی می گذراندند، بدانجا رسید که یک شاخه گل نرگس را به بهای یک درم می خریدند.
و در چنین روزگاری، بهرام از کارگزاران و نیکخواهان می پرسد که اگر رنجی در زندگانی مردمان می بیننند گزارش کنند. گزارش ها از همه سوی ایران زمین چنین رسید :
که آباد بینیم ، روی زمین
به هرجای، پیوسته شد آفرین
مگر، مرد درویش، کز شهریار
بنالد همی ، وز بد روزگار
که چون می گُسارد توانگر همی
به سرْبَر زِ گُل دارد افسر همی
بر آواز رامشگران مَی خورند
چو ما مردمان را به کس نشمرند
تُهی دست، بی روُد و گُل مَی خورد
شهنشاه از در یکی بنگرد !
همه ی نیازها برآورده شده است جز اینکه توده ی مردم هنگام رامش، خنیاگر ندارند … و بهرام گور از پادشاه هندوستان درخواست می کند که ده، یا دوازده، هزار «لولی» مرد و زن به ایران گسیل دارد، تا :
کند پیشِ درویش، رامشگری
ورا رایگانی کند کِهتری