چه سود از ادبیات؟

چه سود از ادبیات؟

دکتر منوچهر ستوده داستان خواندن را کاری “احمقانه” می داند.
با سپاس فراوان از دوست گرامی و نویسندهء توانا آقای سهراب فرسیو که دیگر بار نکته ای باریک دریافته به همخوانی گذاشته است.

کوشش کارشناسانهء ایشان و فراهم آوردن گواهیهای درخور به راستی ستودنی ست.

«دکتر بیژن شاهمرادی»


اینک باید پرسید که دانشی مردی بنام همچون دکتر ستوده برای بازگویی دیدگاه خود چرا این گونه واژه های خوار کننده به کار برده است؟
پس از مردم بی دانش چه چیزها بر زبان تواند و خواهد آمد؟
چگونه است که وی دربارهء پدیده ای داوری می کند که خود می گوید از آن هیچ نمی داند؟

مگر آن نیست که رمان و نوول و … گونهء امروزی و نوین داستان و قصه گویی های کهن است؟

می شود آیا که او در کودکی قصه نشینده، در دبستان
و یا در دبیرستان هم کلیله دمنه و ماننده های آن را نخوانده باشد و به وی نگفته باشند اینها همه پند و اندرز و رهنمون است؟

پس، مگر “کشتن مرغ مینا”، یا ماننده های آن که پیامد آنها بهسازی جامعه و پیوند آدمیان بوده رمان/قصه نیست؟

پند و اندرز نیست؟  افزون بر این، مگر ایرانشناسی چون او نمی داند که مردم باختری، اروپاییان، همهء آن نوشته ها که از گذشتهء ما در دسترس بود یافتند و خواندند تا بشناسند و کار همین است.
ما اگر نخوانیم چگونه بشناسیم؟
خس، خسانه می‌رود بر روی آب

آب صافی می‌رود بی اضطراب

چه سود از ادبيات؟
چه سود از ادبيات؟
چه سود از ادبيات؟
چه سود از ادبيات؟
چه سود از ادبيات؟
چه سود از ادبيات؟
چه سود از ادبيات؟
دانلود مقاله:
  • ۴) قصه، باژگونهء استوره و حماسه بی زمان است و به سادگی در گذشته روی داده است. قصه، کمابیش، از آن گروهی ویژه از مردم هم نیست و یا از آن بخشی و برشی از ایشان هم نه. با این همه قصه نه تنها همچون استوره و حماسه نمونه های رفتاری و داوری در خود دارد، که سامان دهندهء پیوندها میان آدمیان و کاهندهء برخوردهای سخت و آسیب رسان در میان ایشان است. برگرفته از: در شناخت استوره، حماسه و قصه در همین تارنما