تدبیر و کنش(Aktion)
پاسخهای متفاوت ادبیات وهنر به تحولات بزرگ اجتماعیپاسخهای متفاوت ادبیات وهنر به تحولات بزرگ اجتماعی
موضوع صحبت من سنجش گزیده ای است بین روش پاسخگویی هنرمندان و متفکران در رابطه با تحولات بزرگ اجتماعی در کشورهای ایران و اتریش:
اتریش و اروپا پس از جنگ جهانی دوم در شرایط خاص جنگ زد گی قرار داشتند: از یک سومشکلات اقتصادی ناشی از بازسازیهای گسترده، ازسوی دیگر نیازها و انتظارات جامعه برای آزادی در فکر و درعمل پس از دیکتاتوری خشن و سرکوبگر فاشیسم. اتریش موفق شد ده سال بعد از جنگ، کشور را از اشغال متفقین آزاد کند و از نظرسیاسی و نظامی غیر وابسته بماند. ولی این جمهوری بی طرف هنوزخالی ازعقاید فاشیستی نبود و هنوزاز قدرت نمایان افکار فاشیستی پاک نشده بود.
دراین زمان هنرمندان، ادبا و روشنفکران به سبب نیاز خود و نیاز جامعه به آزادی، جنبشها و گروههای مقاومت تأثیرگذاری را پدید آوردند. گروهی درهنرهای تجسمی «کنشگران وینی» (Wiener Aktionismus) و گروهی درادبیات «گروه وینی» (Wiener Gruppe) از مهمترین جنبشها بودند. (در نیمه سالهای ۵۰ وتا پایان ۶۰)
هنرمندان می خواستند با شکستن ممنوعات (Tabus) و با رفتار اجتماعی غیر معمول، جامعه را برانگیزند. کنشگران (Aktionisten) می خواستند در مقابل وضعیت سرکوبگراجتماعی واکنش نشان دهند و آگاهانه به دنبال مقابله با قدرت دولت و کلیسا بودند. با رفتار افراطی و زخمی کردن خشونت بار ممنوعات، سعی داشتند مکانیزم های سرکوبگررا از بین ببرند و از طرف دیگر مردم جامعه را با شوکه کنند. می توان گفت آنان با رفتار غیر معمولشان از دید عامه مردم به نوعی دیوانه بنظر می رسیدند، که اگر کلمه دیوانه مترادف با شیفته است، شاید شیفتگی یکی از ویژه گیهای هنرمند است.
این جنبشها، دوام زیادی نیاوردند و نتیجه این حرکت هنری و اجتماعی، برای اعضای هنرمند ش موفقیتی نیاورد، حتی با دستگیری و فرارآنان ازاتریش به پایان رسید، ولی برای زمان خود ضروری بود. برای آزادی فکری اجتماع درآینده و راه گشایی هنرمندان نسلهای بعدی وبرای گسترش پیشرفت هنری آنها، حرکت مهمی بود و اثرش را برنسلهای بعدی برجا گذاشت و راه را برای آنان آسانتر کرد. نویسندگانی چون الفریده یلینک (Elfriede Jelinek) برنده جایزه نوبل ادبیات۲۰۰۴ – پترهاند که (Peter Handke) برنده جایزه نوبل ادبیات ۲۰۱۹، توماس برنهارد (Thomas Bernhard)، یوزف وینکلر (Josef Winkler) و برخی دیگر شدند. این نویسندگان توانستند از سالهای ۱۹۷۰ به بعد درکار ادبی خود تاریخ گذشته کشورشان، حکومت فاشیستی پیشین، روش تربیتی مستبد، و مشکلات دیگر جامعه را تحلیل کنند وانتقادهایشان را در محتوای رمانها و نمایشنامه های بسیار با ارزش، موفق وبرای عموم مردم مورد توجه، نگارش کنند. همچنین در هنرهای تجسمی، در موسیقی، در رقص و در تاتر پیشرفتهایی حاصل شد که از میراث کنشگران وینی محسوب می شوند.
زمانیکه من به اتریش آمدم مدتی از این جنبشها گذشته بود. سالهای این جنبشها دراتریش، دوران بزرگ شدن من در ایران بود، کشوری بدون آزادی های سیاسی. هنرآموختم و فضای هنری پیش ازانقلاب را می شناختم. جنبشهای سیاسی کشورم و انقلاب درایران را شاهد بودم. همچنین نخستین تغییرات پس ازانقلاب را، تحولاتی که دراجتماع و درعرصه هنرآغاز شده بود. هنرهای سطحی وعامه پسند دوران گذشته، ناپدید شدند.
ازآنجا که درایران پیش ازانقلاب که من زندگی و کار می کردم، آزادی ابرازعقیده وجود نداشت، تصور واکنشهایی شبیه به آنچه دروین درآن روزگاررخ داده بود، از جانب ادبا وهنرمندان ایرانی می توانست قابل تصور باشد، تا خود را از محدودیتهای حکومت پیشین رها کنند، جامعه رااز ممنوعات جدا کرده وآزادی بیان را استوارسازند، ولی بزودی روشن شد که درشرایط بعدی جایی برای این نوع واکنش وجود ندارد. هراجتماعی امکانات، ویژگیها و نیازهای خود را دارد.
هنرمندان و ادبای ایرانی راه دیگری برگزیدند، روشی نرم برای پاسخ گویی، برای شکل دادن، برای آفریدن. روشی عرفانی همراه با نماد و استعاره که به سنت فرهنگشان نزدیک است. در جامعه ایران هنرمندان، شعرا، فلاسفه و متفکرین در دوران مختلف همواره کوشش کردند انگارها وانتقادهای خود را غیرمستقیم بیان کنند. شاید این تنها امکان آنان بود و هنوزهم هست. آنان آموخته اند حرف خود را به گونه ای با مردم در میان بگذارند که راه ادامه فعالیتهای خود را از بین نبرند و در ضمن به باورهای دیگران آسیب نزنند، روشی متفاوت با روش کنشگران وینی.
کوشش درایران برای رسیدن به هدف و نتیجه گیری ازآن آرام انجام می گیرد، همچو آب روان که همواره راه خود را می یابد زیرا باید به دریا رسد. آمیختن دین اسلام با فرهنگ گذشته ایران، مردم را به راهی برد که نمی شناختند، شاید نمی خواستند، ولی این آمیختگی، اسلام را نیز به راهی برد که نمی شناخت. این انعطاف دوجانبه، تاثیردو جانبه داشته، درتاریخ اجتماعی ایران ودرمحتوای این دین درایران، اثر گذاشته است.
کوتاه پس ازانقلاب یک آزادی معین پدیدار شد، ولی همینطور یک عدم آزادی معین. درباره مسایل زیادی فکر و بحث می شد: غرب ستیزی یا شرق ستیزی؟ آزادی یا چه نوع آزادی؟ هنر را جهانی به کار گیریم، یا هویت و سنت خود را بیابیم؟ و پرسشهای دیگری که ما را بخود مشغول کرده بودند، ولی در ضمن ما را برانگیخته بودند. اینها ما را خواسته یا ناخواسته به کناره گیری و انزوا رهنمون ساختند. برخی از زنان پیش ازانقلاب، خود را از ظاهرکم مایه و سطحی جدا کردند و در جستجوی عنصر سادگی بودند تا هویت خود را بیابند. آنان، پیش ازآنکه ماهیت خود را یافته باشند، به ناچارولی آگاهانه دگرگونیهای جدید را پذیرفتند و راهی برای هماهنگی جستند. آغازیک انقلاب دگرگون کردن گذشته است.
زنان پذیرفتند با پوشش مو در فیلم یا بر روی صحنه ظاهر شوند تا حضورشان به کلی محونگردند، تا آنان هنر بازیگری را از دست ندهند، تا آنان نادیده گرفته نشوند. زنان خواننده ناچار شدند ممنوعیت تکخوانی برای عموم را بپذیرند، ولی اکنون می توانند درگروه یا برای همخوانی با خواننده ای همکاری کنند. می دانیم که این کافی نیست، ولی می توانند علاقه خود به خوانندگی رابه شکل جدیدی دنبال کنند. وخواننده گان مرد که ترانه های قدیمی را که در گذشته با صدای خوانندگان زن شنیده می شد بازخوانی می کنند و جالبتر آنکه در بسیاری موارد صدای آنان طریف است، بطوری که در ابتدا صدا زنانه تصور می شود. جای صدای خواننده زن در اجتماع خالیست.
از آنجا که درایران برای آفریدن اثرهنری، به ویژه درادبیات همواره با پنهان گویی و بازی با نمادها، کار شده، هنرعرفانی پرورش یافته و تبدیل به یک روش (Stil) ویژه شده است که همچنان استفاده می شود. دراجتماعات آزادتربرای نویسنده اجباربه پنهانگری نیست و شاید به همین دلیل گاهی برایشان دشواراست پیام هنرمندان فرهنگهای دیگررادرک کنند. درضمن زبان فارسی، خود دارای راز و رمزاست. معنی واژه عرفان Mystikدرآلمانی از ریشه واژه رمزوراز Mysteriumمی آید. همانطورکه همه ما می دانیم، درزبان فارسی جنسیت از هم جدا نیست. یعنی حضورواژه “او” مفهوم نیست که این “او” کیست. جنسیت درزبان آلمانی کاملا مجزاست و برای شخص آلمانی زبان سخت فهمیده می شودومی پرسند منظور شاعر کیست، زن، مرد یا…؟
این خط شعرازبزرگترین شاعرعرفانی ایران، شیخ محمدعطارنیشابوری ، یکی ازبهترین نمونه های درک بسیارژرف نابرابری و حساسیت فیلسوفانه است که با زبان پنهان بیان شده:
صد هزاران زن به نامردی بمرد این سخن جز جان مریم درنیافت
نه تنها زبان گفتگوی انسانها با یکدیگرمتفاوتند، بلکه گذشته، امکانات، خواسته ها، اهداف و دورنماهای متفاوتی نیز دارند. انسان بستگی های عاطفی وعقلانی جمعی دارد، با گذشته زندگی می کند، برای آینده زندگی می کند، ولی باید درزمان حال و برای زمان حال بیافریند. هنرمندان این درخواست را دارند که برای همنوعان خود که در حال حاضر حضور دارند، در مکان و زمان حال حرفی بزنند و کاری کنند. چگونه می توان از گذشته جدا شد و چطور باید ضرورت آینده را دانست؟
هنرمند همواره درجستجوست. متفکران چه سفارشی دریافت کرده اند؟ وظیفه هنر چیست؟ مرزآزادی و مرزمحدودیت کجاست؟ تلاش برای ارتباط میان فرهنگها از کجا آغاز می شود و چه هدفی را دنبال می کند؟ هردوطرف دنیا، شناخت کافی ازیکدیگرندارند وغالبا با پیشداوریهای مثبت و منفی درباره زندگی یکدیگرمی اندیشند. آنچه که متاسفانه هنوزدربیشتر جوامع غربی وجود دارد باقیمانده نوعی طرزفکراستعماری است. این عقیده که آنان بهترند و بیشترمی دانند در ژرفای افکارشان وجود دارد. و متاسفانه دربیشترجوامع شرقی نیزهنوزباقیمانده نفوذ استعمار درژرفای وجودشان زندگی می کند. به همین دلیل روشن نیست که آیا این همزیستی فرهنگی، هم تراز و برابر شکل می گیرد، آیا منزلت دو جانبه حفظ می شود یا بیگانگی باقی می ماند؟
-نامت چیست؟
+نام من بیگانه
-این چه نامی ست؟
+یک نام ساده!
-به چه زبانی؟
+به آلمانی
-ولی من این را به عنوان نام نمی شناسم
+چرا این یک نام جدید است مانند:
+خارجی – مهاجر- غربتی – مسلمان – دیگران
-نام من بیگانه، می پسندی؟
متن سخنرانی درهمایش بین المللی ادبیات وتفکربین فرهنگی 2021
Thank you so much. Very interesting