داستان,داستان کوتاه

زان یار دلنوازم… * (داستانِ کوتاهِ کوتاه)


– چرا همه چی سیاه؟ کفش سیاه، کت دامنِ سیاه، کلاه سیاه، تور ِی سیاه… چرا؟
– از وقتی شوهرم منو کشت همیشه سیاه می پوشم… ما عاشقانه ازدواج کرده بودیم.


زان یار دلنوازم… (حافظ) *