زان یار دلنوازم… * (داستانِ کوتاهِ کوتاه)
– چرا همه چی سیاه؟ کفش سیاه، کت دامنِ سیاه، کلاه سیاه، تور ِی سیاه… چرا؟
– از وقتی شوهرم منو کشت همیشه سیاه می پوشم… ما عاشقانه ازدواج کرده بودیم.
زان یار دلنوازم… (حافظ) *
نشست باطله است
لطفاً دوباره وارد شوید. برگهی ورود در یک پنجرهی جدید باز خواهدشد. بعد از ورود میتوانید پنجره را بسته و به این برگه بازگردید.