یلدا: ریشهء واژه
·
یلدا
****
دیدگاهی دیگر دربارهء واژهء یلدا
یلدا و Sαrәd &Yᾱrә.čαrәš /
علیرضا محمدی (دکتر در زبانشناسی، دانش آموخته دانشگاههای تهران و وین)
گفته شده است واژه یلدا ـ که برای واپسین شب فصل پاییز بکار برده می شود ـ یک واژه سریانی است اما شواهد زبانی نشان میدهد که ترکیب همکردهای , * Yαldᾱ Yᾱldᾱ * = Yᾱrә + dᾱ به معنی سال و آغاز سال ساختار ایرانی داشته است و خود یک واژه کلیدی برای ورود به تقویم و تاریخ ایران باستان محسوب میشده است. در اوستا واژه sαrәd 2 < اسم مونث > به معنی سال بکار رفته است معادل این واژه در کتیبه های فارسی باستان بصورت θαrd نگارش شده است واژه سال در پارسی میانه و پارسی نو بصورت sᾱl ـ، و فرم هزوارش این واژه NTŠ ـ؛ و در پارتی میانه بصورت sᾱr نگاشته شده است. واژه سال در زبان ا ُست شرقی < Ost.ossetisch > بصورت sα̈rd نوشته شده است و معنی آن تابستان ذکر شده است این در حالی است که واژه اوستاییsαrәd 2 به معنی سال با فرم هندباستان śαrάd که به معنی پاییز است مقایسه شده است. شایان ذکر است که در اوستا نام خدایان سال بصورت sαrәδα ۲ و ماه سرد sαrәδᾱ ذکر شده است که واژه اخیر مشتق از sαrәtα < سرد ، صفت > ذکر شده و این واژه در ترجمه های زبان پهلوی به ذیل sᾱl رفرنس داده میشود [ / ۷ . Nyberg : II . 172 1. Barthol : 1566- 7 / 6. Kent : 188 ].
در زبان اوستا علاوه بر واژه sαrәd 2 که در معنا و مفهوم سال بکار رفته است از واژه Yᾱr(ә) < اسم خنثی > به معنای سال نیز استفاده شده است. این واژه در دست نوشته های اوستایی بصورت I . Yα̅ͦͦ II . yᾱ نوشته شده است اما در ترجمه های زبان پهلوی این واژه بصورت sᾱl گزارش شده است [ ۱. Barthol : 1287 ].
در زبان یونانی واژه های ὥρα هورا ـ؛ نیز ἔτος اتوس ـ؛ < که در زبان لاتینی vetus نوشته میشود > برای واژه سال بکار رفته اند. فریسک واژه یونانی ὥρα هورا < ایونی : ὥρη ـ مونث > را با واژه زبان اوستایی yᾱrә مقایسه کرده است و ریشه هندوژرمنی این واژه * i̯ōr-(ᾱ) ذکر کرده است < بیک فرم هندواروپایی این واژه را * Hioh-r-h 2 بیان کرده است > این واژه با فرم زبان لاتینی hōrα به معنی زمان ، فصل < فرم اوایی دیگر hōr-nus > ـ؛ گوتی jēr ـ؛ و با زبان آلمانی باستان jᾱr و آلمانی نو Jahr به معنی سال ـ؛ و در زبان روسی < russ. – ksl > با واژه jαrα به معنای بهار ـ؛ مقایسه شده است [ ۳. Frisk : II . 1150 / 5 . Gemoll : 334- 817 / 8 . Stowass : 238 2 . Beek II . 1682 / ].
معادل فرم آوایی sαrәd 2 در زبان ا ُستی شرق sα̈rd برای مفهوم تابستان ـ؛ و در زبان هندباستان śαrάd برای مفهوم پاییز بکار رفته است. همچنین معادل فرم آوایی yᾱr < یونانی ὥρα هورا > در زبان روسی jαrα در معنا و مفهوم بهار ثبت شده است. در دوره باستان و در گاهشماری ، همه فصول سال سر آغاز تاریخ قرار گرفته اند و ملل مختلف جهان باستان آغازین یکی از فصلها را به عنوان سرآغاز تقویم خود قرار داده اند. اساسا واژه های sαrәd 2 ـ؛ Yᾱr(ә) علاوه بر مفهوم سال ، بار معنایی آغاز و پایان سال < سرسال > را در خود حمل میکنند. بدین جهت این واژه ها در زبانهای مختلف افزون بر معنی خود سال ، به نام خود فصولی که تقویم در آن فصل تغییر میکند نیز دلالت شده اند .
در زبان اوستا واژه Yᾱr(ә) در ترکیب yᾱrә.čαrәš < بخش دوم از صورت فعلی kαrәš > نیز بکار رفته است. بارتولمه عبارت لاتینی ‚ annum trahens ῾ یک سال به سر آمد یا سال به اتمام رسید ـ را برای ترجمه این ترکیب بکاربرده است. این ترکیب در یشت هشتم و در تیشتر یشت < / 4. Geldner : 113 yt . 8 . 36 > به صورت زیر معنی شده است :
تیشتر؛ ستاره درخشان رایومند فره مند را می ستائیم آنگاه که سال مردمان به سر میآید [ هنگام بسر رسیدن سال مردم ] فرمانروایان خردمند ، جانوران آزاد کوهساران و درندگان بیابان نورد ، همه برخاستنش را چشم به راهند.
چنانکه مشخص است سرایش این بند از سرودهای اوستایی مربوط دوره ای از تاریخ و تقویم ایران باستان است که در آن دوره ، پایان سال قدیم و آغاز سال جدید یا yᾱrә.čαrәš در آغاز فصل تابستان صورت گرفته است. در زبان اوستا واژه sαrәd 2 نیز به معنی آغاز سال است. اینکه در زبان ا ُستی شرق واژه sα̈rd به معنی تابستان ـ؛ و فرم آوایی واژه هندباستان śαrάd که به معنی پاییز دلالت شده اند خود به این نکته باز میگردد یعنی واژه های yᾱrә ـ؛ sαrәd 2 علاوه بر خود معنی سال ـ به خاطر آغاز گاهشماری و تقویم در فصول مختلف ـ خود دلالت بر آغاز دوباره سال در همان فصل را داشته اند.همچنین برخی از نویسندگان دوره کلاسیک ادب پارسی نام یلدا را بصورت خوره روز xwαrrαh * نیز ثبت کرده اند. این واژه در فرم اوستایی با واژه Xvαrәnαh-vαnt فره مند ، شکوهمند ـ؛ مقایسه شده است. که خود به عنوان صفت ، با اسم ما بعد خود دلالت بر ” تغییر یا آغاز سال با فَره و شکوه و فرخنده ” دارد < نک پایین تر >.
مشخصا واژه شب چره < * (x)šαp- čαrә (αh) > اشاره به شب دیرنده ، شب طولانی و یا شب تغییر و تحویل سال در آخر فصل پاییز دارد که این نام خود با کنایه بر نام خوردنی هایی که در شب طولانی سال و آغازین سال نو تهیه میشده است انتقال یافته است این خوردنی در بین زرتشتیان آجیل گاهنبار نام دارد < اساسآ فرمهای زبان اوستایی yᾱiryα- rαtαv در ترجمه های پهلوی با واژه gᾱsᾱnbᾱr نشان داده شده اند [ 1 . Barthol : 1287- 1498 ] > و به ظن قوی واژه čele * چله ـ؛ بازمانده یکی از صورتهای صرفی واژه čαrәš است که این واژه در اصل بار معنایی گردش ، چرخش و یا آغاز سال در فصل زمستان یا تابستان را در خود حمل میکرده است. حتی رد معنایی واژه چله را ، در چله کمان نیز یافت بدین صورت که حرکت گردشی یا رهش و چرخش پیکان از چله و زه کمان آغاز میگردد.
در اسطورههای زرتشتی شش روزی که ؛ مزدا دنیا را در آن شش روز آفرید در سرودهای اوستایی با نام yᾱiryα نامیده شده اند این نام در ترجمه های پهلوی ( بعنوان I ) sᾱlᾱn humᾱnišnīh و نیز ( بعنوان II ) gᾱsᾱnbᾱr ذکر شده است بارتولمه این واژه را با واژه لاتینی αnnuus معنی کرده است که خود این واژه در زبان لاتین بصورت مذکر : پایان سال و بصورت αnnuus 3 یک سال ادامه یافتن و غیره معنی شده است [ / ۸ . stowass : 37 1 . Barthol : 1287 ] همچنین در زبان اوستا ، نام جشن پنجمین ” گاهنبار ” که در ماه دی و روز دی < بیستم دی ماه > برگزار میشده است بصورت mαiδ-yᾱiryα ثبت شده است [ ۱ . Barthol : 1117 ] .
نام ماه آغازین فصل سرما ، ماه دی است. این ماه که بعد ازطولانی ترین شب سال آغاز میگردد در برهه ای از تاریخ ایران زمین بعنوان ماه آغازین سال گرفته است ماه دی در نوشته های زبان اوستا بصورت dαθuš نوشته شده است بارتولمه این واژه را در ذیل واژه dαδvαh , dαduš ذکر کرده است که فرم پارسی نو آن بصورت dαi نگاشته شده است و نیز بارتولمه ذکر میکند که در ترجمه های زبان پهلوی متاخر ، نام این ماه بصورت dαi bi mihr نیز بیان شده است [ ۱ . Barthol : 678 ]. زمانیکه نام ماه دی با واژه sαrә- و با مفاهیم دی ماه و سرما ، و یا سرسال و آغاز سال ترکیب شده است. تغییراتی روی واج پایانی صورت گرفته است تا این دو مفهوم مختلف آوایی از همدیگر تفکیک داده شده و از یکدیگر ممتاز گردند. بنا به نوشته های موجود اوستایی ، روش ترکیب واژه sαrә با همکردهای ثانوی در دو دیدگاه آوایی زیر قابل بررسی است :
الف ـ < ماه دی ، نام خدای سال > δᾱ + sαrә : در زبان اوستا ، فرم صفتی واژه سرد بصورت sαrәtα ذکر شده است. در این زبان از واژه sαrә-δᾱ نیز به عنوان آورنده سردی ، برنده سرما < در لاتین : gelidus سرد ، یخی > یاد شده است. < مثلا بارتولمه از پنجمین گاهنبار : mαidyᾱirīm sαrәδәm αšvαvαnәm αšαhe rαtūm بعنوان آورنده یا برنده سرما یاد میکند- 1567 1. Barthol : 1117 > روشن است که واج d برای تفکیک مفاهیم آوایی با واج شامل δ دلتا ـ؛ نگارش شده است چون در زبان اوستا این واج ، در واژه ای که برای ماه دی بکار رفته است بصورت < dαδ-vαh , dαd-uš > dα-θuš و با واج آغازین d نگارش شده است [ ۱ . Barthol : 678 ].
یعنی در زبان اوستا ضرورتی برای تبیین و تفیکیک واج آغازی واژه dα-θuš< که در پارسی نو دی dαi نگارش شده است > وجود نداشته است. اما در شرایط بخصوص و بخاطر ابهام آوایی، این تغییر آوایی و تغییر واج شامل در جاهایی که لازم بوده است اعمال شده است. نیز قابل ذکر است که در زبان اوستا از فرم آوایی δᾱ که با yᾱrә-δᾱ ترکیب گردد بدست ما نرسیده است.
ب ـ < سال ، سر و آغاز سال > d(α) + sαrә : در زبان اوستا برای اینکه بین واژه sαrә-δᾱ سردی < که در ماه دی آغاز میشود > و نیز واژه sαrәd که برای ” مفهوم سال و آغاز سال ” بکار رفته است تفکیکی صورت گیرد هر کدام از این واژگان با واج شامل مختلف < d , δ > گزارش شده اند. بدین سبب معادل فرم آوایی sαrәd 2 در زبان ا ُستی شرقی sα̈rd برای مفهوم تابستان ـ؛ و در زبان هندباستان śαrάd برای پاییز ـ؛ بکار رفته اند.
این بدآن معناست که این واژگان در هر کدام از این زبانها ، علاوه بر معنی سال ، به فصلی که در آن سال تغییر کرده است نیز دلالت شده اند < نک . ص یکم . پاراگراف چهارم > و بخاطر این روند آوایی و معنایی در زبان اوستا این دو واژه با تاکید و با واجهای شامل < d , δ > گزارش شده اند در زبان پارسی باستان این تغییر روی واج آغازین صورت گرفته است و واژه سال در این زبان بصورت θαrd نوشته شده است [ ۶ . Kent : 188 ]. و بدین صورت واژه سال یا آغاز سال با سایر مفاهیم تفکیک شده است.
روشن است که در دو ساختار آوایی فوق ، مفاهیم sαrәδᾱ ماه دی ، و ماه سرد ـ؛ sαrәd سرسال ، آغاز سال با تغییر واج شامل از همدیگر تفکیک شده اند و نظر بر این است که بخش دوم واژه اوستایی sαrәd از روی فرم صفتی dᾱ ۲ * ساخته شده است که بارتولمه این فرم صفتی را نهاده ، گسترانیده و غیره معنی کرده است [ ۱ . Barthol : 724 ]. و با این روند آوایی از صورت اسمی sαrәd معنی آغاز دو باره سال یا گسترش سال نیز استنباط میگردد.
به سبب اینکه در ایران باستان گاهشماری از اول تابستان و یا اول زمستان شمارش شده است این امکان وجود داشته است که واژه sαrәd هم برای آغاز سال در تابستان و نیز برای آغاز سال در زمستان < با توجه به زمان آغاز تقویم > بکار رود البته در سروده های اوستایی آغاز سال در تابستان و با واژه yᾱrә.čαrәš ثبت شده است < نک .ص یکم . پاراگراف پنجم >.
مشخصا این امکان آوایی نیز در ایران باستان وجود داشته است که همکرد yᾱrә با فرم صفتی dᾱ ۲ * ترکیب شده و بصورت مفروض yᾱrә-dᾱ * نیز نگارش گردد که فرم مفروض اخیر بدست ما نرسیده است. اما در زبان فارسی نو ترکیب Yᾱldᾱ * = Yᾱrә + dᾱ خود بازمانده همین ساختار آوایی است که این واژه تحت تاثیر نویسندگان دوره کلاسیک و دوره اسلامی بصورت yαldᾱ * نگارش و تلفظ شده است. نیز ذکر این نکته ضروری است که بارتولمه خود ریشه واژه ماه دی dαθuš ، dαδvαh , dαduš را از صورت فعلی dᾱ < PPfA > بیان کرده است [ ۱ . Barthol : 679 ]. و با این ساختار آوایی ، خیلی ساده میتوان گفت که ؛ واژه یلدا yᾱrә-dᾱ * به آغاز ماه دی یا سال نو دلالت میکند.
در فرهنگ ایرانی تغییر سال در اول زمستان با شب و سیاهی ، و نیز در اول تابستان با روز و روشنی توصیف شده است بدین سبب در اوستا تیشتر ستاره ای درخشان و نیز در ادب پارسی شب یلدا بصورت سیاه و سیاهی توصیف شده است. یا اینکه در ادب پارسی از روز تیرگان بصورت ” روز تیر روز ” و یا از روز خور ” روز خور روز ” نیز یاد میشود. بدین دلیل انتظار میرود که نام ” شب „ یلدا نیز بصورت اخص با ” شب „ بیان گردد < چنانکه شب کریسمس بصورت Christmas Eve ، christmas night یا در زبان آلمانی weih-nachten بیان شده است > اما نویسندگان دوره کلاسیک ادب پارسی از این جشن و از این پدیده ـ که تحت عنوان میلاد اکبر < که اشاره به تولد خورشید است > نیز ذکر شده است ـ با نام xwαrrαh * خُوره ـ؛ و از این مراسم با نام ” خرم روز „ < جشن فردای شب یلدا= اول دی > نیز یاد کرده اند. البته در اینجا لازم است که تفکیکی بین ریشه ساختاری xwαr- * ـ؛ < فارسی نو خور > و نیز فرمهای آوایی hvαr * xv αn -, * < فارسی نو خور > صورت گیرد. چون هر کدام از این فرمهای آوایی در زبان اوستا ساختار آوایی متفاوتی دارند که این تفکیک آوایی در بازشناخت اصطلاحات و واژگان ، کمک شایانی به ما خواهد کرد :
الف : ساختار آوایی xwαr- * < از فرم اوستایی Xvαrәnαhvαnt * > : بارتولمه واژه اوستایی Xvαrәnαh-vαnt فره مند ، شکوهمند ـ؛ را با واژه ای که در ترجمه های پهلوی بصورت xv αrrαh-ōmαnd خوره اُمند ـ؛ و نیز در ترجمه های پهلوی متاخر که بصورت xuαrrαh-mαnd خُره مند ـ؛ گزارش شده است ، مقایسه کرده است و فرم پارسی نو آن را بصورت fαrχundα فرخنده ـ؛ ذکر کرده است البته خود واژه Xvαrәnαh 1 در پارسی نو xwαrrαh , (xuαrrαh), fαrrαh نگارش شده است [ ۱ . Barthol : 1873 ] در واقع واژگانی که نویسندگان بصورت xwαrrαh * خُوره ـ؛ xuαrrαh خُره ـ؛ بکار برده اند ارتباطی با زایش و یا تولد خورشید ندارد بلکه روز xwαrrαh روز با شکوه و پر فره و فرخنده ـ؛ و یا روز ” خرم روز „ < جشن فردای شب یلدا= اول دی > بخاطر تغییر سال و آغاز سال ، نیز بخاطر باشکوه بودن این وقت از سال بدین روز اطلاق شده است. و نیز احتمالا واژه xwαrrαh * بخاطر سیاهی شب یلدا ، به خود شب یلدا اطلاق نشده است.
ب : ساختار آوایی hvαr ؛ xv αn ـ؛ خورشید ، همچنین به عنوان خدای خورشید : در زبان اوستا برای واژه خورشید دو ستاک hvαr ؛ xv αn ـ؛ بکار رفته است چنانکه واژه های xv αnvαnt آفتابی ـ؛ < هندباستان svὰrvαnt > ـ؛ نیز hvαrә-xšαētα خورسید ـ؛ در سروده هایی اوستایی با دو فرم آوایی مختلف نگارش شده اند که فرم آوایی اخیر در پارسی نو بصورت xor-šēd خورشید ـ؛ نگارش شده است [ ۱. Bartol : 1847-1748- 1865 ].
بدین سبب واژگان xor خور ـ؛ و xwαrrαh * خوره ـ؛ < با واو معدوله > ـ که در فرم خطی زبان پارسی هر دو املای یکسانی دارند ـ از دستگاههای اسمی متفاوتی وارد زبان پارسی نو شده اند. در سنت زرتشتی نام یازدهمین روز ماه بصورت روز hvαrә-xšαētα خورشید ـ؛ نامگذاری شده است [ ۱. Barthol : 1848 ]. همچنین در سنت زرتشتی ـ؛ روز اول ماه به نام هرمزد ـ؛ نام هشتمین روز دی به آذر ـ؛ و نام پانزدهمین روز از ماه dαi bi mihr دی به مهر نام دارد مشخصا این روزها ، روز xwαrrαh * خُوره ، و با فر شکوه ، فرخنده ـ؛ هستند اما در تقویم زرتشتی یازدهمین روز ماه روز hvαrә-xšαētα خورشید ـ؛ نام دارد.
ذکر این نکته ضروی است که ؛ در ایران باستان و در بین لایه های زبانی و بین اقوام تاریخی ایران باستان خصوصآ بین اقوام پارس ، پارت و ماد گاهشمار و تقویم های دیگری نیز رایج بوده است. محتملا در ایران باستان در بین این لایه های زبانی ، گاهشماری و تقویمی وجود داشته است که با اختلاف ۱۰ روزه < همانند اختلاف 10 روزه تقویم امروزی میلادی و شمسی > در اول زمستان شروع میشده است که در این صورت یازدهمین روز ماه < پس از شب یلدا > روز hvαrә-xšαētα خورشید ـ؛ است که خود میتواند به عنوان روز زایش خورشید قرار گیرد. اما در هر صورت آغاز سال نو در شب یلدا ـ که در اینجا از آن با نام yᾱrә-dᾱ * یلدا ـ؛ یاد میشود ـ بطور اخص در ” شب یلدا „ صورت گرفته است.
در یک جمع بندی میتوان گفت که ؛ اولا واژه یلدا < yᾱrә-dᾱ * > یک واژه ایرانی بوده و اصلا ریشه غیر ایرانی در آن یافت نمیشود چون فرهنگ و زبان ایران باستان به همدیگر تنیده شده است با کوچکترین انحراف آوایی و معنایی ، توامان فرهنگ ، زبان و گاهشماری ایران باستان زیر سوال خواهد رفت. دومین نکته در این جمع بندی این است که ؛ در ایران باستان نفس معنی واژه یلدا ، زایش و تولد خورشید در دراز ترین شب سال نبوده است بلکه اساس معنی واژه یلدا < یا yᾱrә-dᾱ * > تغییر سال و تغییر گاهشماری بوده است چون متون اوستایی و نیز متون دینی زرتشتی بر آفرینش و تولد خورشید در ” خود شب یلدا „ صحه نگذاشته اند. طبق سنت زرتشتی ؛ آفرینش آسمانها در گاهنبار نخستین و در ” خوره روز ” صورت گرفته است < در چهل و پنجمین روز سال ـ یا ماه دوم و روز پانزدهم 1. Barthol : 1118 >. یعنی در گاهنبارها اشاره ای به زایش خورشید در ماه دی نمیشود.
حتی خلقت آب در گاهنبار دوم و باز در ” خوره روز ” بوقوع پیوسته است < در صد و پنجمین روز سال ـ یا ماه چهارم و روز پانزدهم 1. Barthol : 1118 >. این بدآن معناست که واژه ” یلدا ” در فرهنگ ایرانی الزاما به معنی تولد نیست بلکه تکیه بر آغاز گاه شماری و آغاز سرسال است و بنا به اعتقادات برخی اقوام ایرانی زایش خورشید در شب یلدا صورت گرفته است. و مشخصا این گاه شماری در دوره های مختلف با مظاهر و پدیده های طبیعی پیوند خورده است که این گاهشماری و برداشت از مظاهر طبیعی بین هر کدام از ملل جهان به نوعی مختلف پدیدار شده است چنانکه نزد رومیان هر ساله در روز هفدهم دسامبر جشنی به نام Saturnalia ساتورنالیا < سیاره کیوان ، ساتورن = saturn > صورت گرفته است و این جشن تا هفت روز ادامه می یافته است که این محدوده زمانی انقلاب زمستانی را شامل میگردد. بخاطر اینکه رومیان از گاهشماری یولیانی < Julian calendar > در محاسبات خود استفاده میکردند لذا روز انقلاب زمستانی به جای بیست و یکم یا بیست و دوم دسامبر حدوداً در روز بیست و پنجم دسامبر واقع شده است.
فهرست و منابعی که به ترتیب شماره ارجاع داده شده است
Bartholomae . C – Altiranisches Wörterbuch . Strassburg – 1904 . Gruyter . W 1979
Beek. R .L – Etymoligical Dictionary of Greek – I, II, Leiden- Boston . 201Frisk . H – Griechisches Etymologisches Wörterbuch , Heidelberg , I . 1960 , II 1970
Gemoll.W, karl Vretska -Griechisch –Deutsches – Schul und Hand-Wörterbuch München .Nachdruck 1997
Kent . R – Old Persian Grammar , textes , lexicon . New Haven , Reprinted 1961
Nyberg . H . S – A Manual of Pahlavi , II – Wiesbaden , 1974
Stowasser . J & Petschenig & Skutsch . F – Stowasser Latein deutsches Schulwörterbuch – wien 1994
سایر منابع
Chantraine. P- Dictionnaire Etymologique de la Langue Grecque -Paris1968
Humbach . H – The Gᾱthᾱs of Zarathushtra , I . Heidelberg , 1991
Justi . Ferdinand , Iranisches Namenbuch , Marburg . 1895
Kellens . J , Pirart . E , les Textes Viell – Avestiques . I . Wiesbaden , 1988
Liddell.H G & Scott. R – Greek English Lexicon , Oxford , 1992
MacKenzie . D . N – A Concise Pahlavi Dictionary . London , 1971
Mayerhofer . M – Iranisches Personennamenbuch- Band I – II , wien 1979
Mayrhofer . M – Etymologisches Wörterbuch des Altindoarischen I- II- III . Heidelberg 1996
Mayrhofer . M – Onomastica Persepolitana . Band . 1 – Wien , 1973
Pokorny . J – Indogermanisches Etymologisches Wörterbuch , I . Bern – Stuttgart 1989
Walde. A , Hofmann. J . B – Lateinisches Etymologisches Wörterbuch, I- II. Heidelberg , I. 1938- II. 1954
یلدا و Sαrәd &Yᾱrә.čαrәš / علیرضا محمدی📷
https://www.cgie.org.ir/fa/news/83957…
📷
یلدا
****
دیدگاهی دیگر دربارهء واژهء یلدا
یلدا و Sαrәd &Yᾱrә.čαrәš /
علیرضا محمدی (دکتر در زبانشناسی، دانش آموخته دانشگاههای تهران و وین)
گفته شده است واژه یلدا ـ که برای واپسین شب فصل پاییز بکار برده می شود ـ یک واژه سریانی است اما شواهد زبانی نشان میدهد که ترکیب همکردهای , * Yαldᾱ Yᾱldᾱ * = Yᾱrә + dᾱ به معنی سال و آغاز سال ساختار ایرانی داشته است و خود یک واژه کلیدی برای ورود به تقویم و تاریخ ایران باستان محسوب میشده است. در اوستا واژه sαrәd 2 < اسم مونث > به معنی سال بکار رفته است معادل این واژه در کتیبه های فارسی باستان بصورت θαrd نگارش شده است واژه سال در پارسی میانه و پارسی نو بصورت sᾱl ـ، و فرم هزوارش این واژه NTŠ ـ؛ و در پارتی میانه بصورت sᾱr نگاشته شده است. واژه سال در زبان ا ُست شرقی < Ost.ossetisch > بصورت sα̈rd نوشته شده است و معنی آن تابستان ذکر شده است این در حالی است که واژه اوستاییsαrәd 2 به معنی سال با فرم هندباستان śαrάd که به معنی پاییز است مقایسه شده است. شایان ذکر است که در اوستا نام خدایان سال بصورت sαrәδα ۲ و ماه سرد sαrәδᾱ ذکر شده است که واژه اخیر مشتق از sαrәtα < سرد ، صفت > ذکر شده و این واژه در ترجمه های زبان پهلوی به ذیل sᾱl رفرنس داده میشود [ / ۷ . Nyberg : II . 172 1. Barthol : 1566- 7 / 6. Kent : 188 ].
در زبان اوستا علاوه بر واژه sαrәd 2 که در معنا و مفهوم سال بکار رفته است از واژه Yᾱr(ә) < اسم خنثی > به معنای سال نیز استفاده شده است. این واژه در دست نوشته های اوستایی بصورت I . Yα̅ͦͦ II . yᾱ نوشته شده است اما در ترجمه های زبان پهلوی این واژه بصورت sᾱl گزارش شده است [ ۱. Barthol : 1287 ].
در زبان یونانی واژه های ὥρα هورا ـ؛ نیز ἔτος اتوس ـ؛ < که در زبان لاتینی vetus نوشته میشود > برای واژه سال بکار رفته اند. فریسک واژه یونانی ὥρα هورا < ایونی : ὥρη ـ مونث > را با واژه زبان اوستایی yᾱrә مقایسه کرده است و ریشه هندوژرمنی این واژه * i̯ōr-(ᾱ) ذکر کرده است < بیک فرم هندواروپایی این واژه را * Hioh-r-h 2 بیان کرده است > این واژه با فرم زبان لاتینی hōrα به معنی زمان ، فصل < فرم اوایی دیگر hōr-nus > ـ؛ گوتی jēr ـ؛ و با زبان آلمانی باستان jᾱr و آلمانی نو Jahr به معنی سال ـ؛ و در زبان روسی < russ. – ksl > با واژه jαrα به معنای بهار ـ؛ مقایسه شده است [ ۳. Frisk : II . 1150 / 5 . Gemoll : 334- 817 / 8 . Stowass : 238 2 . Beek II . 1682 / ].
معادل فرم آوایی sαrәd 2 در زبان ا ُستی شرق sα̈rd برای مفهوم تابستان ـ؛ و در زبان هندباستان śαrάd برای مفهوم پاییز بکار رفته است. همچنین معادل فرم آوایی yᾱr < یونانی ὥρα هورا > در زبان روسی jαrα در معنا و مفهوم بهار ثبت شده است. در دوره باستان و در گاهشماری ، همه فصول سال سر آغاز تاریخ قرار گرفته اند و ملل مختلف جهان باستان آغازین یکی از فصلها را به عنوان سرآغاز تقویم خود قرار داده اند. اساسا واژه های sαrәd 2 ـ؛ Yᾱr(ә) علاوه بر مفهوم سال ، بار معنایی آغاز و پایان سال < سرسال > را در خود حمل میکنند. بدین جهت این واژه ها در زبانهای مختلف افزون بر معنی خود سال ، به نام خود فصولی که تقویم در آن فصل تغییر میکند نیز دلالت شده اند .
در زبان اوستا واژه Yᾱr(ә) در ترکیب yᾱrә.čαrәš < بخش دوم از صورت فعلی kαrәš > نیز بکار رفته است. بارتولمه عبارت لاتینی ‚ annum trahens ῾ یک سال به سر آمد یا سال به اتمام رسید ـ را برای ترجمه این ترکیب بکاربرده است. این ترکیب در یشت هشتم و در تیشتر یشت < / 4. Geldner : 113 yt . 8 . 36 > به صورت زیر معنی شده است :
تیشتر؛ ستاره درخشان رایومند فره مند را می ستائیم آنگاه که سال مردمان به سر میآید [ هنگام بسر رسیدن سال مردم ] فرمانروایان خردمند ، جانوران آزاد کوهساران و درندگان بیابان نورد ، همه برخاستنش را چشم به راهند.
چنانکه مشخص است سرایش این بند از سرودهای اوستایی مربوط دوره ای از تاریخ و تقویم ایران باستان است که در آن دوره ، پایان سال قدیم و آغاز سال جدید یا yᾱrә.čαrәš در آغاز فصل تابستان صورت گرفته است. در زبان اوستا واژه sαrәd 2 نیز به معنی آغاز سال است. اینکه در زبان ا ُستی شرق واژه sα̈rd به معنی تابستان ـ؛ و فرم آوایی واژه هندباستان śαrάd که به معنی پاییز دلالت شده اند خود به این نکته باز میگردد یعنی واژه های yᾱrә ـ؛ sαrәd 2 علاوه بر خود معنی سال ـ به خاطر آغاز گاهشماری و تقویم در فصول مختلف ـ خود دلالت بر آغاز دوباره سال در همان فصل را داشته اند.همچنین برخی از نویسندگان دوره کلاسیک ادب پارسی نام یلدا را بصورت خوره روز xwαrrαh * نیز ثبت کرده اند. این واژه در فرم اوستایی با واژه Xvαrәnαh-vαnt فره مند ، شکوهمند ـ؛ مقایسه شده است. که خود به عنوان صفت ، با اسم ما بعد خود دلالت بر ” تغییر یا آغاز سال با فَره و شکوه و فرخنده ” دارد < نک پایین تر >.
مشخصا واژه شب چره < * (x)šαp- čαrә (αh) > اشاره به شب دیرنده ، شب طولانی و یا شب تغییر و تحویل سال در آخر فصل پاییز دارد که این نام خود با کنایه بر نام خوردنی هایی که در شب طولانی سال و آغازین سال نو تهیه میشده است انتقال یافته است این خوردنی در بین زرتشتیان آجیل گاهنبار نام دارد < اساسآ فرمهای زبان اوستایی yᾱiryα- rαtαv در ترجمه های پهلوی با واژه gᾱsᾱnbᾱr نشان داده شده اند [ 1 . Barthol : 1287- 1498 ] > و به ظن قوی واژه čele * چله ـ؛ بازمانده یکی از صورتهای صرفی واژه čαrәš است که این واژه در اصل بار معنایی گردش ، چرخش و یا آغاز سال در فصل زمستان یا تابستان را در خود حمل میکرده است. حتی رد معنایی واژه چله را ، در چله کمان نیز یافت بدین صورت که حرکت گردشی یا رهش و چرخش پیکان از چله و زه کمان آغاز میگردد.
در اسطورههای زرتشتی شش روزی که ؛ مزدا دنیا را در آن شش روز آفرید در سرودهای اوستایی با نام yᾱiryα نامیده شده اند این نام در ترجمه های پهلوی ( بعنوان I ) sᾱlᾱn humᾱnišnīh و نیز ( بعنوان II ) gᾱsᾱnbᾱr ذکر شده است بارتولمه این واژه را با واژه لاتینی αnnuus معنی کرده است که خود این واژه در زبان لاتین بصورت مذکر : پایان سال و بصورت αnnuus 3 یک سال ادامه یافتن و غیره معنی شده است [ / ۸ . stowass : 37 1 . Barthol : 1287 ] همچنین در زبان اوستا ، نام جشن پنجمین ” گاهنبار ” که در ماه دی و روز دی < بیستم دی ماه > برگزار میشده است بصورت mαiδ-yᾱiryα ثبت شده است [ ۱ . Barthol : 1117 ] .
نام ماه آغازین فصل سرما ، ماه دی است. این ماه که بعد ازطولانی ترین شب سال آغاز میگردد در برهه ای از تاریخ ایران زمین بعنوان ماه آغازین سال گرفته است ماه دی در نوشته های زبان اوستا بصورت dαθuš نوشته شده است بارتولمه این واژه را در ذیل واژه dαδvαh , dαduš ذکر کرده است که فرم پارسی نو آن بصورت dαi نگاشته شده است و نیز بارتولمه ذکر میکند که در ترجمه های زبان پهلوی متاخر ، نام این ماه بصورت dαi bi mihr نیز بیان شده است [ ۱ . Barthol : 678 ]. زمانیکه نام ماه دی با واژه sαrә- و با مفاهیم دی ماه و سرما ، و یا سرسال و آغاز سال ترکیب شده است. تغییراتی روی واج پایانی صورت گرفته است تا این دو مفهوم مختلف آوایی از همدیگر تفکیک داده شده و از یکدیگر ممتاز گردند. بنا به نوشته های موجود اوستایی ، روش ترکیب واژه sαrә با همکردهای ثانوی در دو دیدگاه آوایی زیر قابل بررسی است :
الف ـ < ماه دی ، نام خدای سال > δᾱ + sαrә : در زبان اوستا ، فرم صفتی واژه سرد بصورت sαrәtα ذکر شده است. در این زبان از واژه sαrә-δᾱ نیز به عنوان آورنده سردی ، برنده سرما < در لاتین : gelidus سرد ، یخی > یاد شده است. < مثلا بارتولمه از پنجمین گاهنبار : mαidyᾱirīm sαrәδәm αšvαvαnәm αšαhe rαtūm بعنوان آورنده یا برنده سرما یاد میکند- 1567 1. Barthol : 1117 > روشن است که واج d برای تفکیک مفاهیم آوایی با واج شامل δ دلتا ـ؛ نگارش شده است چون در زبان اوستا این واج ، در واژه ای که برای ماه دی بکار رفته است بصورت < dαδ-vαh , dαd-uš > dα-θuš و با واج آغازین d نگارش شده است [ ۱ . Barthol : 678 ].
یعنی در زبان اوستا ضرورتی برای تبیین و تفیکیک واج آغازی واژه dα-θuš< که در پارسی نو دی dαi نگارش شده است > وجود نداشته است. اما در شرایط بخصوص و بخاطر ابهام آوایی، این تغییر آوایی و تغییر واج شامل در جاهایی که لازم بوده است اعمال شده است. نیز قابل ذکر است که در زبان اوستا از فرم آوایی δᾱ که با yᾱrә-δᾱ ترکیب گردد بدست ما نرسیده است.
ب ـ < سال ، سر و آغاز سال > d(α) + sαrә : در زبان اوستا برای اینکه بین واژه sαrә-δᾱ سردی < که در ماه دی آغاز میشود > و نیز واژه sαrәd که برای ” مفهوم سال و آغاز سال ” بکار رفته است تفکیکی صورت گیرد هر کدام از این واژگان با واج شامل مختلف < d , δ > گزارش شده اند. بدین سبب معادل فرم آوایی sαrәd 2 در زبان ا ُستی شرقی sα̈rd برای مفهوم تابستان ـ؛ و در زبان هندباستان śαrάd برای پاییز ـ؛ بکار رفته اند.
این بدآن معناست که این واژگان در هر کدام از این زبانها ، علاوه بر معنی سال ، به فصلی که در آن سال تغییر کرده است نیز دلالت شده اند < نک . ص یکم . پاراگراف چهارم > و بخاطر این روند آوایی و معنایی در زبان اوستا این دو واژه با تاکید و با واجهای شامل < d , δ > گزارش شده اند در زبان پارسی باستان این تغییر روی واج آغازین صورت گرفته است و واژه سال در این زبان بصورت θαrd نوشته شده است [ ۶ . Kent : 188 ]. و بدین صورت واژه سال یا آغاز سال با سایر مفاهیم تفکیک شده است.
روشن است که در دو ساختار آوایی فوق ، مفاهیم sαrәδᾱ ماه دی ، و ماه سرد ـ؛ sαrәd سرسال ، آغاز سال با تغییر واج شامل از همدیگر تفکیک شده اند و نظر بر این است که بخش دوم واژه اوستایی sαrәd از روی فرم صفتی dᾱ ۲ * ساخته شده است که بارتولمه این فرم صفتی را نهاده ، گسترانیده و غیره معنی کرده است [ ۱ . Barthol : 724 ]. و با این روند آوایی از صورت اسمی sαrәd معنی آغاز دو باره سال یا گسترش سال نیز استنباط میگردد.
به سبب اینکه در ایران باستان گاهشماری از اول تابستان و یا اول زمستان شمارش شده است این امکان وجود داشته است که واژه sαrәd هم برای آغاز سال در تابستان و نیز برای آغاز سال در زمستان < با توجه به زمان آغاز تقویم > بکار رود البته در سروده های اوستایی آغاز سال در تابستان و با واژه yᾱrә.čαrәš ثبت شده است < نک .ص یکم . پاراگراف پنجم >.
مشخصا این امکان آوایی نیز در ایران باستان وجود داشته است که همکرد yᾱrә با فرم صفتی dᾱ ۲ * ترکیب شده و بصورت مفروض yᾱrә-dᾱ * نیز نگارش گردد که فرم مفروض اخیر بدست ما نرسیده است. اما در زبان فارسی نو ترکیب Yᾱldᾱ * = Yᾱrә + dᾱ خود بازمانده همین ساختار آوایی است که این واژه تحت تاثیر نویسندگان دوره کلاسیک و دوره اسلامی بصورت yαldᾱ * نگارش و تلفظ شده است. نیز ذکر این نکته ضروری است که بارتولمه خود ریشه واژه ماه دی dαθuš ، dαδvαh , dαduš را از صورت فعلی dᾱ < PPfA > بیان کرده است [ ۱ . Barthol : 679 ]. و با این ساختار آوایی ، خیلی ساده میتوان گفت که ؛ واژه یلدا yᾱrә-dᾱ * به آغاز ماه دی یا سال نو دلالت میکند.
در فرهنگ ایرانی تغییر سال در اول زمستان با شب و سیاهی ، و نیز در اول تابستان با روز و روشنی توصیف شده است بدین سبب در اوستا تیشتر ستاره ای درخشان و نیز در ادب پارسی شب یلدا بصورت سیاه و سیاهی توصیف شده است. یا اینکه در ادب پارسی از روز تیرگان بصورت ” روز تیر روز ” و یا از روز خور ” روز خور روز ” نیز یاد میشود. بدین دلیل انتظار میرود که نام ” شب „ یلدا نیز بصورت اخص با ” شب „ بیان گردد < چنانکه شب کریسمس بصورت Christmas Eve ، christmas night یا در زبان آلمانی weih-nachten بیان شده است > اما نویسندگان دوره کلاسیک ادب پارسی از این جشن و از این پدیده ـ که تحت عنوان میلاد اکبر < که اشاره به تولد خورشید است > نیز ذکر شده است ـ با نام xwαrrαh * خُوره ـ؛ و از این مراسم با نام ” خرم روز „ < جشن فردای شب یلدا= اول دی > نیز یاد کرده اند. البته در اینجا لازم است که تفکیکی بین ریشه ساختاری xwαr- * ـ؛ < فارسی نو خور > و نیز فرمهای آوایی hvαr * xv αn -, * < فارسی نو خور > صورت گیرد. چون هر کدام از این فرمهای آوایی در زبان اوستا ساختار آوایی متفاوتی دارند که این تفکیک آوایی در بازشناخت اصطلاحات و واژگان ، کمک شایانی به ما خواهد کرد :
الف : ساختار آوایی xwαr- * < از فرم اوستایی Xvαrәnαhvαnt * > : بارتولمه واژه اوستایی Xvαrәnαh-vαnt فره مند ، شکوهمند ـ؛ را با واژه ای که در ترجمه های پهلوی بصورت xv αrrαh-ōmαnd خوره اُمند ـ؛ و نیز در ترجمه های پهلوی متاخر که بصورت xuαrrαh-mαnd خُره مند ـ؛ گزارش شده است ، مقایسه کرده است و فرم پارسی نو آن را بصورت fαrχundα فرخنده ـ؛ ذکر کرده است البته خود واژه Xvαrәnαh 1 در پارسی نو xwαrrαh , (xuαrrαh), fαrrαh نگارش شده است [ ۱ . Barthol : 1873 ] در واقع واژگانی که نویسندگان بصورت xwαrrαh * خُوره ـ؛ xuαrrαh خُره ـ؛ بکار برده اند ارتباطی با زایش و یا تولد خورشید ندارد بلکه روز xwαrrαh روز با شکوه و پر فره و فرخنده ـ؛ و یا روز ” خرم روز „ < جشن فردای شب یلدا= اول دی > بخاطر تغییر سال و آغاز سال ، نیز بخاطر باشکوه بودن این وقت از سال بدین روز اطلاق شده است. و نیز احتمالا واژه xwαrrαh * بخاطر سیاهی شب یلدا ، به خود شب یلدا اطلاق نشده است.
ب : ساختار آوایی hvαr ؛ xv αn ـ؛ خورشید ، همچنین به عنوان خدای خورشید : در زبان اوستا برای واژه خورشید دو ستاک hvαr ؛ xv αn ـ؛ بکار رفته است چنانکه واژه های xv αnvαnt آفتابی ـ؛ < هندباستان svὰrvαnt > ـ؛ نیز hvαrә-xšαētα خورسید ـ؛ در سروده هایی اوستایی با دو فرم آوایی مختلف نگارش شده اند که فرم آوایی اخیر در پارسی نو بصورت xor-šēd خورشید ـ؛ نگارش شده است [ ۱. Bartol : 1847-1748- 1865 ].
بدین سبب واژگان xor خور ـ؛ و xwαrrαh * خوره ـ؛ < با واو معدوله > ـ که در فرم خطی زبان پارسی هر دو املای یکسانی دارند ـ از دستگاههای اسمی متفاوتی وارد زبان پارسی نو شده اند. در سنت زرتشتی نام یازدهمین روز ماه بصورت روز hvαrә-xšαētα خورشید ـ؛ نامگذاری شده است [ ۱. Barthol : 1848 ]. همچنین در سنت زرتشتی ـ؛ روز اول ماه به نام هرمزد ـ؛ نام هشتمین روز دی به آذر ـ؛ و نام پانزدهمین روز از ماه dαi bi mihr دی به مهر نام دارد مشخصا این روزها ، روز xwαrrαh * خُوره ، و با فر شکوه ، فرخنده ـ؛ هستند اما در تقویم زرتشتی یازدهمین روز ماه روز hvαrә-xšαētα خورشید ـ؛ نام دارد.
ذکر این نکته ضروی است که ؛ در ایران باستان و در بین لایه های زبانی و بین اقوام تاریخی ایران باستان خصوصآ بین اقوام پارس ، پارت و ماد گاهشمار و تقویم های دیگری نیز رایج بوده است. محتملا در ایران باستان در بین این لایه های زبانی ، گاهشماری و تقویمی وجود داشته است که با اختلاف ۱۰ روزه < همانند اختلاف 10 روزه تقویم امروزی میلادی و شمسی > در اول زمستان شروع میشده است که در این صورت یازدهمین روز ماه < پس از شب یلدا > روز hvαrә-xšαētα خورشید ـ؛ است که خود میتواند به عنوان روز زایش خورشید قرار گیرد. اما در هر صورت آغاز سال نو در شب یلدا ـ که در اینجا از آن با نام yᾱrә-dᾱ * یلدا ـ؛ یاد میشود ـ بطور اخص در ” شب یلدا „ صورت گرفته است.
در یک جمع بندی میتوان گفت که ؛ اولا واژه یلدا < yᾱrә-dᾱ * > یک واژه ایرانی بوده و اصلا ریشه غیر ایرانی در آن یافت نمیشود چون فرهنگ و زبان ایران باستان به همدیگر تنیده شده است با کوچکترین انحراف آوایی و معنایی ، توامان فرهنگ ، زبان و گاهشماری ایران باستان زیر سوال خواهد رفت. دومین نکته در این جمع بندی این است که ؛ در ایران باستان نفس معنی واژه یلدا ، زایش و تولد خورشید در دراز ترین شب سال نبوده است بلکه اساس معنی واژه یلدا < یا yᾱrә-dᾱ * > تغییر سال و تغییر گاهشماری بوده است چون متون اوستایی و نیز متون دینی زرتشتی بر آفرینش و تولد خورشید در ” خود شب یلدا „ صحه نگذاشته اند. طبق سنت زرتشتی ؛ آفرینش آسمانها در گاهنبار نخستین و در ” خوره روز ” صورت گرفته است < در چهل و پنجمین روز سال ـ یا ماه دوم و روز پانزدهم 1. Barthol : 1118 >. یعنی در گاهنبارها اشاره ای به زایش خورشید در ماه دی نمیشود.
حتی خلقت آب در گاهنبار دوم و باز در ” خوره روز ” بوقوع پیوسته است < در صد و پنجمین روز سال ـ یا ماه چهارم و روز پانزدهم 1. Barthol : 1118 >. این بدآن معناست که واژه ” یلدا ” در فرهنگ ایرانی الزاما به معنی تولد نیست بلکه تکیه بر آغاز گاه شماری و آغاز سرسال است و بنا به اعتقادات برخی اقوام ایرانی زایش خورشید در شب یلدا صورت گرفته است. و مشخصا این گاه شماری در دوره های مختلف با مظاهر و پدیده های طبیعی پیوند خورده است که این گاهشماری و برداشت از مظاهر طبیعی بین هر کدام از ملل جهان به نوعی مختلف پدیدار شده است چنانکه نزد رومیان هر ساله در روز هفدهم دسامبر جشنی به نام Saturnalia ساتورنالیا < سیاره کیوان ، ساتورن = saturn > صورت گرفته است و این جشن تا هفت روز ادامه می یافته است که این محدوده زمانی انقلاب زمستانی را شامل میگردد. بخاطر اینکه رومیان از گاهشماری یولیانی < Julian calendar > در محاسبات خود استفاده میکردند لذا روز انقلاب زمستانی به جای بیست و یکم یا بیست و دوم دسامبر حدوداً در روز بیست و پنجم دسامبر واقع شده است.
فهرست و منابعی که به ترتیب شماره ارجاع داده شده است
Bartholomae . C – Altiranisches Wörterbuch . Strassburg – 1904 . Gruyter . W 1979
Beek. R .L – Etymoligical Dictionary of Greek – I, II, Leiden- Boston . 201Frisk . H – Griechisches Etymologisches Wörterbuch , Heidelberg , I . 1960 , II 1970
Gemoll.W, karl Vretska -Griechisch –Deutsches – Schul und Hand-Wörterbuch München .Nachdruck 1997
Kent . R – Old Persian Grammar , textes , lexicon . New Haven , Reprinted 1961
Nyberg . H . S – A Manual of Pahlavi , II – Wiesbaden , 1974
Stowasser . J & Petschenig & Skutsch . F – Stowasser Latein deutsches Schulwörterbuch – wien 1994
سایر منابع
Chantraine. P- Dictionnaire Etymologique de la Langue Grecque -Paris1968
Humbach . H – The Gᾱthᾱs of Zarathushtra , I . Heidelberg , 1991
Justi . Ferdinand , Iranisches Namenbuch , Marburg . 1895
Kellens . J , Pirart . E , les Textes Viell – Avestiques . I . Wiesbaden , 1988
Liddell.H G & Scott. R – Greek English Lexicon , Oxford , 1992
MacKenzie . D . N – A Concise Pahlavi Dictionary . London , 1971
Mayerhofer . M – Iranisches Personennamenbuch- Band I – II , wien 1979
Mayrhofer . M – Etymologisches Wörterbuch des Altindoarischen I- II- III . Heidelberg 1996
Mayrhofer . M – Onomastica Persepolitana . Band . 1 – Wien , 1973
Pokorny . J – Indogermanisches Etymologisches Wörterbuch , I . Bern – Stuttgart 1989
Walde. A , Hofmann. J . B – Lateinisches Etymologisches Wörterbuch, I- II. Heidelberg , I. 1938- II. 1954
یلدا و Sαrәd &Yᾱrә.čαrәš / علیرضا محمدی📷
https://www.cgie.org.ir/fa/news/83957…
📷