جستارهایی در زمینه خودشناسی /چهارم: برتری طلبی
برتری طلبی
علت رشد عصبیت در انسان:
۱ – نداشتن امنیت عاطفی.
مثال: عدم تعادل والدین در احساس و ابراز محبت اصیل به فرزند. یک روز با خلق خوش پذیرای او هستند و از سر همه تقصیرهایش راحت می گذرند. و یک روز بر سر هیچ با او تندی می کنند و هیچ گذشتی ندارند.
۲- پذیرفته نشدن از طرف دیگران همانطور که فرد هست.
مثال: باید همان لباسی را بپوشد که مامان می پسندد.
باید باهمان وسایلی که بابا دوست دارد بازی کند.
باید کار هایی بکند که مامان وبابا دوست دارند.
۳ – محبتهای مشروط.
مثال: اگر خوراکش را بخورد مامان دوستش دارد.
اگر همه نمره هایش بیست شود بابا دوستش دارد.
۴ – توقعات بیش از توانائی کودک از او.
مثال: از یک بچه دوساله انتظار دارند مثل یک فرد بیست ساله
کار انجام دهد وهمان توانایی را داشته باشد.
شناسه های عام عصبیت :
۱- بیگانگی از خویش: نمی داند چه چیز را دوست دارد واز چه بدش می آید.
۲- کوشش برای کسب عظمت و جلال و شکوه: باید به دیگران ثابت کند که چه موجود با عظمت وباجلال وشکوهی ست.
۳- بایدهای عصبی: همواره باید رشته کارهایی را انجام بدهد و رشته ای از کارها را نباید انجام دهد.
۴- توقعات زیادی:
توقعش از خودش یا از دیگران خیلی بالا ست.
۵- عناد به خود و دیگران که پیامد آن کینه جویی ست. هر گاه که یکی از بایدها و نباید هایش را نقض کند به سختی از خودش بیزار شده ویا این تنفر را بر دیگری تعکیس می کند.
تضادهای تیپ های عصبی :
۱- تضاد اساسی بین ساختمان غرورها (که مجموعه غرور و عناد به خود است) و خود واقعی
۲- تضاد بین غرورها
۳- تضاد بین خودایده آلی و خود فعلی (خود ایده آلی سر کوه ایستاده و به خود فعلی در پائین کوه نگاه می کند که کوچک و خوار است و خفیف است ).
پیامد این تضادها، تردید تیپ عصبی نسبت به خودش است .
من که هستم ؟
۱- یک انسان سرآمد و برجسته و سرافراز تر از همه (برتری طلب)
۲- موجودی حقیر، مطیع ، گناهکار و پست و قابل نکوهش (مهرطلب)
این تضادها و تردیدها در خواب مشخص ترند مثلا” خواب می بیند که :
– از وی می خواهند که هویتش را معرفی کند ولی قادر نیست .
– شناسنامه یا پاسپورت از او می خواهند و او آنرا گم کرده و یا پیدا نمی کند.
– بایکی از دوستان قدیمی اش برخورد کرده ولی چهره و هیئتی کاملا” متفاوت از قبل دارد.
– به یک تصویر قاب کرده نگاه می کند ولی ناگهان تصویر محو می شود.
– خود را در خواب به صورت چند نفر می بیند.
– خود را در خواب به صورت جانوران گوناگون می بیند.
– خود را به صورت درخت و گیاه می بیند.
– خود را به صورت دزد و هم به صورت دزد زده می بیند.
– خود را به صورت زندانی و زندانبان می بیند.
– خود را به صورت قاضی و متهم می بیند.
– خود را به صورت شکنجه گر و شکنجه شونده می بیند.
–
پس فرد بین این دو خود ایده آلی و خود حقیر شده نوسان می کند.
* هرچه به خود ایده آلیش نزدیکتر می شود (برتری طلب):
– وسعت طلب.
– گَنده دماغ و دماغ سربالا.
– جاه طلب و پرفیس و افاده.
– متجاوز و پرخاشجو.
– پرمدعا و طلبکار از مردم.
– بی اعتنا به مردم و خواسته ها و احساسات آنها.
– به مردم به چشم ابزار نگاه می کند نه انسان.
– توقع تحسین و تمجید از دیگران دارد.
– توقع اطاعت و فرمانبرداری دیگران را دارد.
– توقع دارد که همه توقعات او را برآورده کنند.
– قدرت و توانائی خودش را بیکران وبی پایان می بیند.
* هر چه به خود حقیر شده اش نزدیکتر می شود (مهرطلب)
– احساس درماندگی و بیچارگی دارد.
– سلیم و سربراه و رام دیگران است.
– متکی به دیگران است.
– محتاج به محبت دیگران است .
– محتاج تائید دیگران است.
*تضادهای درونی باعث می شود که فرد پیوسته بین دو خود ایده آلی و حقیر شده در نوسان باشد.
و هرچه فاصلهء این دو خود (حقیر و ایده آلی) بیشتر باشد، تضادهایش شدید تر شده و حالت کالسکه ای را پیدا می کند که دو اسب هم زور از دو طرف آن را را بکشند. این تضاد و کشمکش می خواهد او را متلاشی کند و اضطراب و تشویشش به شدت بالا می رود پس به ناچار یکی از دو راه زیر را برای خودش انتخاب می کند(به طور ناخودآگاه ):
– عزلت طلب می شود: از زندگی کناره می گیرد.
– ذهنش شبکه بندی شده و دو شخصیتی می شود(دکتر جکیل و مستر هاید).
عوامل رشد برتری طلبی :
۱- تحسین بیش ازحد کودک.
۲- مقررات خشک خانوادگی .
۳- سخت گیری زیاد (تحت عنوان دیسیپلین).
۴- استثمار و تحقیر کودک.
۵- رسیدگی وتوجه بیش از اندازه به کودک.
۶- اولویت دادن به همه خواسته های کودک نسبت به دیگران.
نیازهای برتری طلب به دیگران :
۱- به دیگران نیاز دارد برای اینکه جلال، بزرگی، قدرت های استثنائی و برتری های او را ستایش کنند و او را تائید و تحسین نمایند.
۲- نیاز به دیگران دارد برای اینکه بتواند عناد به خودش را به ایشان منتقل کند.
۳- نیاز به دیگران دارد برای اینکه از ایشان ابزار بسازد.
۴- نیاز به دیگران دارد برای اینکه از او اطاعت کنند.
ویژگیهای برتری طلب :
۱- هنگامی که می گوید “من”، منظورش خود ایده آلیش است یعنی خود را بزرگ و پرجلال و شکوه می بیند.
۲- به نظر او مطلوب بودن یعنی اینکه از دیگران برتر و ممتاز تر باشد.
۳- از هر چیزی بوی ناامیدی و ترس و ضعف بدهد پرهیز می کند.
۴- برتری طلبی اش توام با انتقامجوئی است .
۵- جاه طلب و در پی اثبات خود و اراده اش است .
۶- سمج و انعطاف ناپذیراست:
۱- چون این خصوصیات در او حالت اَمّاره دارد.
۲- چون ابزاری برای پوشاندن تمایلات:
مهرطلبانه
احساس حقارت میل به تهمت به خود
تردید درمتشخص بودن
است، تا احساس کند شخصیتی قوی دارد و از دیگران برتر است .
۷- زیاد بلوف می زند و خود را با ظاهر سازی وارد به همه چیز قلمداد می کند و به همین دلیل دائم در اضطراب است که مبادا مچش گیر بیفتد.
۸- از اینکه به سادگی می تواند دیگران را گول بزند احساس لذت، قدرت و سرافرازی می کند ولی اگر کسی گولش بزند به شدت احساس ضعف، حقارت، خفت، کم شحصیتی و بلاهت می کند. پس دائم در هراس است که مبادا کسی گولش بزند.
۹- در برخورد با انتقاد و کشف خطایش حساسیت و عکس العمل شدیدی از خود نشان می دهد.
۱۰- در خود صفاتی را می پروراند و با ارزش می داند که نشانه جلال ، تسلط و برتری است و او را از دیگران ممتازتر و برجسته تر می کند.
۱۱- می کوشد دیگران نیازمندش باشند و به او اتکا کنند و بر همه کس وهمه چیز مسلط باشد.
۱۲- از دیگران می خواهد که نسبت به او رفتار زیردستانه ای داشته باشند.
۱۳- اگر بتواند با هر موقعیتی بسازد و هر مشکلی را از پیش پا بردارد به خود افتخار می کند ولی اگر نتواند به شدت احساس حقارت می کند.
۱۴- احساس خصومت و عناد خود به دیگران را بی پروا و با صراحت ابراز می کندو آنرا دلیل صراحت لهجه ورُک بودن خود می داند.
۱۵- هر کاری دوست داشته باشد می کند و اصلا” فکر نمی کند که چیز قابل تخطئه و مسخره ای در او وجود داشته باشد.
صفاتی که برتری طلب از آنها منزجر است و آنها را حقیر و منفور میداند و در خود سرکوب می کند:
۱- حالت اتکائی داشتن، گذشت و خفض جناح و یا تسلیم شدن درمقابل دیگران .
۲- ناامیدی و یاس و بیچارگی.
۳- از اینکه نیروهای مرموزی بر او حکومت و آمریت داشته باشند.
اگر حالتها فوق از او بروز کند به شدت احساس حقارت و کوچکی می کند. پس برای فرار از شکنجه و تهمت به خود و احساس بی ارزشی به وسایل زیر متوسل می شود.
۱- تخیل (خیال پردازی)
۲- تعکیس آن هم از نوع مثبت.
۳- رتوش و تحریف و ماست مالی کردن واقعیات.
۴- بزرگ کردن صفات برجسته خود و کوچک و رتوش کردن نقصهای خود.
۵- کوچک کردن و تحقیر حسن های دیگران و بزرگ کردن و جار زدن عیب دیگران.
پس از مدتی خودشناسی و روانکاوی برتری طلب متوجه می شود که دردرونش حالت های فروتنی، گذشت، میل تسلیم و رام شدن وجود دارد که قبلا” به دلیل نفرتش از این حالت ها آنها را سرکوب می کرده.
بایدهای برتری طلب :
۱- باید از همه کس و در همه زمینه ها برتر باشد، و پیوسته باید این برتری را به خودش ثابت کند و اگر نتواند چه می شود؟
احساس خفت و سرشکستگی می کند.
۲- باید هر مشکلی را اعم از بیرونی و درونی به آسانی حل کند.
۳- باید به همه مسلط باشد.
۴- باید سرنخ همه چیز در دست او باشد.
انواع تیپ های برتری طلب :
افراد برتری طلب ازنظر؛
– احساسات مثبت و منفی به خود و دیگران
– نوع لذت بردن از زندگی
– پنهان کردن نقص های خود
– توقعات و طرز موجه ساختن آنها و طرز ابرازشان
با هم فرق می کنند
انواع تیپ برتری طلب را تحت عنوانهای زیر می نامیم:
– برتری طلب نارسیست (نرگس مآب وخودشیفته)
– ” کمال طلب
– ” منتقم و پرمدعا
مشخصات برتری طلب نارسیست :
۱- خود را همان خود ایده آلیش فرض می کند و به همین دلیل یک اعتماد به نفس بدلی و ساختگی دارد که در تیپهای دیگر مشهود نیست و به نظر می رسد که هیچ کاری نیست که از عهده او برنیاید.
۲- خود را محبوب می داند و برای اثبات این محبوبیت دائم دلربائی می کند تا همه را مجذوب خود کند به خصوص اشخاص تازه آشنا را (پروانه صفت).
۳- وانمود می کند که همه را دوست دارد و با همه رأفت و مهربانی نشان می دهد ولی عمیقا” کشش و بستگی قلبی به انسانها ندارد.
۴- هیچگاه نمی تواند دوستی عمیق و صمیمی و خیلی نزدیک با دیگران داشته باشد.
۵- به شرط اینکه مورد تحسین قراربگیرد از خود سخاوت، کمک و مساعدت نشان می دهد.
۶- پز دوستان، بستگان، هدفهایش، کارهای برجسته اش را زیاد می دهد.
۷- بردبار و با گذشت است به شرط اینکه او رابرجسته کند.
۸- از دیگران توقع کامل و بی نقص بودن را ندارد.
۹- مثل سایر برتری طلب ها انعطاف ناپذیر و جابر است ولی این خصوصیات خود را با مهارت رتوش و نقصها را تبدیل به حسن می کند.
۱۰- استعدادش در تحریف و رتوش بعضی صفات زیاد است، به نظر بوقلمون صفت و متلون می آید.
۱۱- از نقض عهد، بی وفائی، خدعه و تزویر و دروغگوئی ابائی ندارد.
۱۲- سر دیگران کلاه می گذارد و آنها را استثمار می کند ، با این توجیه که :
۱- احتیاجات او به قدری ضروری و مهم و در اولویت است و یا وظایفی که بر عهده دارد به قدری مقدس و پر اهمیت است که وی را مستحق همه گونه امتیاز و حتی کلاه گذاشتن سر دیگران و استثمار آنها می کند.
۲- میل و اراده او آنقدر لازم الاجراست که کسی نباید در مقابل آن ایستادگی کند.
۱۳- دیگران بدون هیچ قید و شرطی باید او را دوست بدارند حتی اگر او به حقوقشان تعدی کند و آزارشان بدهد.
۱۴- به دلیل خصوصیاتش نمی تواند با کارش و با سایر انسانها سازگاری داشته باشد.
۱۵- نمی تواند بپذیرد که دیگران هم آزادند که نظریات و عقاید مربوط به خود داشته باشند و او و نقصهایش را نقد کنند و یا از او توقعی داشته باشند.
این کار به نظراو توهین وتحقیر می آید و برایش آزار دهنده است .
پس از منتقد خود:
خشمگین می شود، می رنجد، کینه به دل می گیرد
و از وی می بُرد و به سراغ افراد دیگر می رود که قدر بزرگی و منزلتش را دارند. پس دوستیهایش ناپایدار و کوتاه است و اکثرا” تنها می ماند.
۱۶- بلندپرواز است .
مشکلاتش در کار زیاد است
هدفها و نقشه هایش زیاد و وسیع و متنوع است
محدودیتها را نمی شناسد
استعداد و لیاقتهای خود را زیادی ارزیابی می کند
در آن واحد چندین هدف را دنبال می کند واغلب در همه آنها شکست می خورد
ظاهرا” پرجنب و جوش و فعال است (بدلیل اعتماد بنفس بدلی) ولی به دلیل شکست های متوالی در نقشه ها وروابط انسانیش، به کلی مایوس و وامانده شده دراین مرحله دچار عناد به خود، خفت طلبی و عناد به دیگران که تا کنون نهفته بود می شود.
وگاهی حمله عناد به خود آنقدر شدید است که او را دچار
احساس خفت
خستگی و دپرسیون و افسردگی شدید
بحران روحی
و گاهی خودکشی
می کند.
۱۷- هر چند که ظاهرا” نسبت به زندگی خوشبین و با آن آشتی است و از آن لذت می برد و سعادت می طلبد، ولی عمیقا” دچار حالت ناامیدی و بدبینی است . چرا؟
۱- چون فاصله زیادی بین آنچه که دارد و آنچه که به حکم خود ایده آلی اش می خواهد داشته باشد حس می کند.
۲- خود را مغبون و از زندگی و مردم طلبکار می داند و چون نمی تواند نقصی در تصویر ایده آلیش ببیند، دنیا و مردم دنیا را مقصر می کند و از آنها ناراضی می شود. چون آنهار را مقصر در پر نکردن این فاصله می داند.
تیپ کمال طلب :
۱- نیاز و عطش دارد که ازهر لحاظ کامل باشد.
۲- او هم خودش را خود ایده آلیش می داند و چون خود را در زمینه های عقلی و معنوی کامل و از همه کس برتر حس می کند به دیگران در ذهنش به چشم حقارت ، تفرعن ، تکبر نگاه می کند ولی به دلیل جنبه دیگر خود ایده آلی که بشردوست، مهربان، فروتن است در ظاهرش خیلی این مساله را بروز نمی دهد و گاهی از خودش هم پنهان می کند.
۳- از ترس گرفتار شدن به شلاق ملامت خود به تمام بایدهایش گردن می نهد:
۱- باید وظایفش را به نحو احسن و اکمل انجام دهد.
۲- ” تعهدات خود را به نحو احسن و اکمل انجام دهد.
۳- ” رفتارش مودبانه و با نزاکت و موقر باشد.
۴- ” در کارهایش نظم و ترتیب داشته باشد
۵- نباید هرگز آشکارا دروغ بگوید.
۶- باید در همه شئون زندگی افکار، احساسات، رفتار، و اعتقاداتش عالی و بی نقص باشد، و با دانستن این صفات خود را دارای آنها فرض کند.
۷- باید با دیسیپلین و نظم و ترتیب باشد.
اگر این بایدها و نبایدها را نقض کند خیلی احساس خفت، عناد به خود، عناد به دیگری، اضطراب می کند
۴- بیشتر نیازمند احترام دیگران است تا تحسین آنها.
۵- چون خود را منصف و عادل می داند توقع دارد که دیگران با او به انصاف رفتار کرده و او را مطابق خود ایده آلیش ببینند. یعنی همیشه بیشترین حق را به خاطر وظیفه شناسی، درستکاری، انصاف و عدالت به او بدهند.
۶- صفتهای با ارزش را برای آن صفت نمی خواهد، بلکه آن صفتها را می خواهد داشته باشد تا حق بیشتری برای خود بخواهد وطلبکار دیگران باشد و توقعات عصبی اش را بر آن بنا کند.
– این صفت باعث می شود که هر خوبی که از دنیا و مردمش به او برسد آنرا نوعی پاداش برای حسن ها و خوبیهای خودش بداند و خیلی ازآن لذت می برد (نه بخاطر ثروت و یا موقعیتی که بدست آورده بلکه به خاطر اینکه آنرا تائیدی بر خود ایده آلیش میداند).
– حال برعکس اگریکی از دخترهایش عفیف از آب در نیاید
– پسرش خوب درس نخواند
– شغلش را از دست بدهد
– همسرش به او بی وفائی کند
ضربه مهلکی براحساس کمال و ارزش او وارد می سازد و از اوج عظمت و جلال تصوری که خود برای خود ساخته سقوط می کند.
۶- پس هرگونه انتقاد به صفات، کمالات و ارزشهای وی او را نسبت به ارزش خود به شدت دچار تردید می کند و نسبت به منتقد خود خشمگین و عنود می شود.
تیپ برتری طلب منتقم:
ویژگیهای های این تیپ :
۱- او نیز خود را مطابق خود ایده آلِش می پندارد
۲- مهمترین انگیزه و محرک زندگی او، بهروزی منتقمانه است .
۳- در تیپ های دیگر عصبی
نیاز به عشق و دوستی دیگران
ترس
مصلحت شخصی
صیانت نفس
میل به پیروزی منتقمانه را کنترل می کند ولی در تیپ برتری طلب منتقم این عوامل کنترل کننده وجود ندارد به همین دلیل با صراحت و شدت زیاد می تواند ابراز خشم، عناد و عداوت کند.
بازتاب انتقامجوئی در عملکرد و روابط فرد
۱- عطش انتقامجوئی و پیروزی منتقمانه، میل به چشم و همچشمی شدید و مخرب در فرد ایجاد می کند.
۲- نمی تواند تحمل کند که کسی
بیشتر از او بداند
بهتر از او پیشرفت کند
قدرتش زیادتراز او باشد
ثروتش زیادتر از او باشد
مقامش بالاتر از او باشد
شاید برای مدت کوتاهی زیردست بودن را تحمل کند ولی در تمام مدت نقشه می کشد که او را
از میدان به در کند
از مقامش پائین بکشد
شکست دهد
و یا حتی از بین ببرد
۳- وفاداری به نظرش بی مفهوم و بی ارزش است
۴- به سادگی خدعه می کند و تزویر به کار می برد.
۵- با همه کوششی که برای برتر شدن می کند طرفی نمی بندد و به جائی نمی رسد چون
۱- آدمی منفی و غیر خلاق است
۲- میل تخریب خود در او بسیار بالاست و اجازه نمی دهد که تلاشهایش سود بخش و مفید باشد.
۶- خشم و غیظ در او بالاست و این نشانه عطش پیروزی منتقمانه در وی است .
۷- گاهی خشم و غیظ او به قدری غیر قابل کنترل است که خودش هم می ترسد که به خود و یا دیگری آسیب بزند و در هنگام خشم :
نه به شغل
نه به حیثیت اجتماعی
نه به پرستیژ اجتماعی
نه حتی به زندگی
فکر می کند.
۸- بر این عقیده است که همه کس اصولا” شریر و خبیث است و این ژستهای دوستانه و لطف آمیز جز تظاهر و ریا نیست .
۹- باید نسبت به همه کس بی اعتماد بود مگرخلافش ثابت شود.
۱۰- رفتارش نسبت به دیگران صریحا”
متفرعنانه
بی ادبانه
آزار دهنده
توهین آمیز
تحقیرآمیز
مسخره کننده
است ولی گاهی آنرا با یک لعاب ادب و نزاکت خشک و قلابی می پوشاند.
۱۱- دیگران را آشکارا یا غیر مستقیم تحقیر، تحمیق و استثمار می کند.
۱۲- در ارتباط با جنس مخالف بدون توجه به احساسات آنها فقط آنها را وسیله ای برای ارضاء لذات و نیازهای جنسی خود می داند.
۱۳- همه آدمها را خودخواهانه ابزار رسیدن به هدفهایش قرار می دهد.
۱۴- در دوستی ها و تماس هایش انگیزه اش برآورده کردن احتیاجات برتری طلبانه اش است :
۱- دوستانی انتخاب می کند که نردبان ترقی اش باشند.
۲- با جنس مخالفی ارتباط برقرار می کند که مطیع و مقهورش باشد.
۳- مریدانی دور خود جمع می کند که از او اطاعت کورکورانه کرده و تحسینش کنند و قدر بزرگی و بی همتائی اش را بدانند.
۱۵- در محروم و سرخورده کردن دیگران تبحر فراوانی دارد و می کوشد:
۱- تا امید دیگران را تبدیل به یاس کند و آنها را محروم و سرخورده کند.
۲- دیگران را در حالت نگرانی و تزلزل نگهدارد.
۳- دیگران را از هر گونه لذتی محروم کند.
۴- دیگران را ازمصاحبت خودش محروم کند.
۵- اگر تحسین یا تائیدش برای دیگران ضروری باشد آنها را از این تحسین وتائید محروم می کند و یا عکسش را نشان می دهد و به آنها بی اعتنائی و بی توجهی می کند.
۱۶- اگر کسی نسبت به رفتارخشن و توهین آمیز وی اعتراض کند، با نیش زبان سعی می کند اورا تحقیر و دچار احساس گناه کند مثلا” می گوید:
اعتراض شما کاملا” بیجا و ناشی از حساسیت و ضعف روانی خودتان است، و گرنه رفتار من کاملا” صحیح و بجاست .
۱۷- هنگامی با روانکاوی یا خودشناسی متوجه حالات و تمایلات برتری طلبانه خودش می شود، اینطور توجیه می کند که در این دنیای پر از خصومت که کسی به کسی نیست و پر از آشوب است باید انسان احمق باشد که بی دفاع بنشیند و باید هر ضربه ای را پاسخ دهد.
۱۸- خیلی راحت و بیرحمانه دیگران را مسخره، ملامت، انتقاد وتحقیر می کند ولی طاقت هیچیک از این رفتارها از جانب دیگران با خودش را ندارد. حتی اعتراض به این رفتارش را هم نمی پذیرد و تحمل نمی کند.
۱۹- هرگاه دلش خواست مزاحم وقت، استراحت و زندگی دوستانش می شود ولی دیگران نباید چنین جسارتی به او بکنند.
۲۰- اگر با همسرش یا دوستش به سینما، رستوران ویا تفریح برود باید او تعیین کند که کی و به کجا بروند و این حق را به دیگری نمی دهد.
ولی اگر مقتضیات زندگی او را مجبور به متابعت کند در دلش احساس اجحاف و تعدی کرده و نسبت به شخص مقابل احساس خشم و کینه شدیدی می کند و به طرز غیر مستقیم غیظ و عناد خود را با خشونت، غیبت،یا پشت سر زنی و…… به او حالی می کند.
۲۱- چون میل خود را حق خود می داند یعنی توقعات و انتظارات عصبی اش را به صورت احتیاجات مبرم و حیاتی می بیند، رد و عدم ارضاء شان خشم و عصبانیت او را بر می انگیزد و می کوشد تا متمرد را خیلی منتقمانه تنبیه و او را دچار پشیمانی و احساس گناه کند.
دلیل واکنشش :
۱- ترس از رد شدن
۲- محکم کردن جای پایش برای ارضاء انتظارات بعدی خودش تابا ارعاب، تهدید، ابراز کینه و عداوت دیگران را وادار به تسلیم کند، و اگر اینگونه رفتار نکند خود را متهم به بی عرضگی و حقیربودن می کند.
۲۲- در هنگام روانکاوی می کوشد موانع ابراز کینه و عداوت (یعنی مهرطلبیهایش) را از سر راهش بردارد و هرچه آثار مهرطلبی در وجودش دارد ازبین ببرد. یعنی در واقع بجای دیدن برتری طلبیهایش، مهرطلبیهایش را می بیند.
۲۳- انتظاراتش از خودش آنست که به گونه ای از دیگران نسق بگیرد که خواسته هایش را بدون اینکه به زبان بیاورد برایش برآورده کنند.
۲۴- با وجود اینکه ظاهرا” آدمی است :
جسور ، پر مدعا
بی پروا
و به دلیل تشخص پولی اش خوب ابراز وجود می کند
انتظاراتش را خوب و با تحکم بیان می کند
نارضائی و رنجش خود را خوب ادا و ابراز می کند
ولی باز هم آنطور که شاید و باید انتظاراتش برآورده نمی شود. پس مدام آدمی است ناراضی و طلبکار و دائم به همه کس و همه چیز غر می زند و بد می گوید و همه ادعا و جسارتش ناشی از غرور عصبی است و نه اتکا به نفس.
۲۵- دیگران باید تمام تمایلات و خواسته های او را برآورده کنند، چون او موجودی استثنائی است ؟!!!!
۲۶- هیچکس نباید از او انتظاری داشته باشد و حتی بی اعتنائی او نسبت به احتیاجات و خواسته هایشان را بایداغماض کنند.
۲۷- چون او دانشمندتر و آگاه تر از همه است، پس از همه توقع دارد که در کارهایشان با او مشورت کنند و در صحت نظراتش هیچ شکی به خود راه ندهند و مداخله او در زندگیشان رابپذیرند.
۲۸- تمام توقعات و صدماتی را که از دیگران دیده (یا فکر می کند که دیده) را در ذهنش زنده نگه داشته و نشخوار می کند تا از دیگران طلبکار بوده و به خود حق بدهد که با آنها هر طور که خواست رفتار کند.
راه رفع برتری طلبی
۱ – تمرین مهر اصیل و بدون انتظاربه خود و دیگران.
۲ _ تمرین احترام به خود وبه دیگران، هرچند که این دیگران از نظر ظاهری، مالی، مقام وموقعیتی بسیار پائین تر از ما باشند.
۳ _ اگر کسی را به دلیل ضعفش عملا و یا در ذهن خود، تحقیر یامسخره می کنیم، کوشش کنیم که به اوکمک ویاری کنیم تا کارش و یا اشتباهش را درست کند.
۴ _ اگر خودمان را یک سروگردن از دیگری بزرگتر می بینیم, بر
حسن های وی تمرکز کنیم.
۵ _ رنجش زدائی را در راس امورمان قرار دهیم.
۶ _ عنادمان به دیگران را بررسی کرده و آثار صفاتی از دیگران را که باعث این عناد شده، در خصوصیات اخلاقی خود جستجو، پی گیری و رفع کنیم.
۷ _ تمرین کنیم که نسبت به کار و زحمتی که دیگران برایمان انجام می دهند متوجه و قدر شناس باشیم.
۸ _ به جای به رخ کشیدن اشتباهات دیگران سعی کنیم به آنها کمک کنیم که اشتباهاتشان را اصلاح کنند.
۹ _ حسن جوئی و نیکی بینی را تمرین هر روزه خود قرار دهیم.
۱۰_ به خواسته ها وعلائق دیگران اهمیت داده و توجه کنیم.
۱۱_ توقعاتمان از دیگران را به حد اقل برسانیم.
۱۲_ تمرین در پذیرش انتقاد دیگران.