جُستارهایی در زمینه خودشناسی/ هجدهم: تابو
تابو -taboo
در واقع تابو یک ترس، باید و نبایدی بسیار قوی و بزرگ است که مثل گناه کبیره مجازات ارتکاب به آن مرگ و سقوط در درّه حقارت و خفت است.
در واقع دیکتاتورهای درونی ما همان تابوهایمان ا ست.
تعکیس تابو
در بسیاری از موارد شخص برتری طلب به دلیل اینکه خودش طاقت تحمل نقض تابو را ندارد آنرا تعکیس مثبت کرده و دیگران را محکوم به اعدام، مرگ،خفت و حقارت می کند.
اما مهرطلب خود را محکوم به اعدام، مرگ، خفت و حقارت می کند.
تابو های مهرطلبانه
۱- تابوی لذت بردن از زندگی.
۲- تابوی دروغ گفتن و استثمار دیگران. نه اینکه هیچوقت به کسی دروغ نمی گوید و کسی را استثمارنمی کند بلکه این کار را آگاهانه با برنامه ریزی انجام نمی دهد.
۳- تابوی دیدن دروغگویی و استثمارگری دیگران.
۴- تابوی لذت بردن از ساعت های تنهایی.
۵- تابوی ظاهری فاخر داشتن ویا از نظر زیبایی های ظاهری بارز بودن.
۶- تابوی زندگی راحت و توأم با گشایش داشتن و نیاز عصبی به قانع بودن به کم.
۷- تابوی فریب دادن دیگران، نه اینکه هیچوقت کسی را فریب نمی دهد بلکه این کار را آگاهانه با برنامه ریزی انجام نمی دهد .
۸- تابوی پیشرفت که حاصلش پسرفت کردن و یا بی علاقه شدن نسبت به کاریست که در آن پیشرفت می کند، و حتی پیشرفت های واقعی خود را اتفاقی فرض می کند.
۹- تابویِ گفتنِ نه، به خاطرِ داشتنِ تابوی پرخاش.
۱۰- تابوی تعیین اهداف بلند پروازانه و مطابق با تواناییها و استعدادها. اهدافش را پایینتر از استعدادهایش انتخاب می کند و حاصل کارهایش را کمتر از آنچه هست می بیند.
۱۱- تابوی اشتیاق. چون اشتیاق داشتن به کاری برای خود به پیشرفت و سرزندگی کمک می کند، پس مهر طلب نسبت به آن تابو پیدا می کند. چون پیشرفت و سَرْ زندگی به غرور های او زخم می زند. اشتیاق به روابط توأم با مهرِ اصیل پایین است چون باید توقع های عصبی خود را در ازای مهری که می دهد کنار بگذارد.
۱۲-تابوی استفاده کردن از دیگران. مثلاً اگر رئیس باشد همه کارها را خودش انجام می دهد و زیر دستانش وِل می چرخند. اگر از دیگران کمک بخواهد به شدت احساس دِین می کند و فکر می کند گستاخی کرده است.
۱۳- تابوی اعتماد به نفس دارد. در مورد خود و تواناییهایش مشکوک است و دائم خود را انتقاد می کند؛ ((من نمی توانم)) ورد زبان اوست. قسمتهای مهم کار را انجام می دهد ولی در تهیه طرح کلی و عمومی و گزارش ناتوان است. همراه بالا سری خوب کار می کند و به تنهایی از عهده کارهای مهمی برمی آید ولی وقتی بالاسری وجود ندارد فکرش و جسمش فلج می شود.
مثال:
زمانی که تحت نظر مربی شنا تمرین می کردم، وقتی مربی در قسمت عمیق دنبالم نیامد بدنم به حالت فلج درآمد و به حالت غرق شدن افتادم.
حتی وقتی از محدوده تعریف شده توسط تابو هم عبور می کند باز هم دارد از کارش ایراد می گیرد. اگر بفهمد از محدوده تابو عبور کرده خود را تخریب می کند.
مثال:
اگر در مسابقه دو ببیند که جلو افتاده یکمرتبه پایش پیچ می خورد.
۱۴- تابوی تملک. مهرطلب نسبت به پولی که در می آورد احساس تملک نمی کند.
۱۵- تابوی احساس ثروتمندی. پولدار است ولی احساس فقر می کند یا تظاهر به فقر می کند.
۱۶- تابوی هزینه کردن برای خود. در عین ثروتمندی برای خود خرج نمی کند، و به آن چهره فروتنی می دهد و محدوده خود را تنگ می کند و گذر از این تنگی برایش تابو است.
۱۷-تابوی رسیدگی به خود.
اگر وزنش زیاد است به جای ورزش کردن سعی در رژیم غذایی گرفتن دارد. خودشناسی کردن به نظرش خودخواهی و خودخواه شدن می آید. تنهایی از موسیقی، طبیعت، خوراک، و مسافرت لذت نمی برد. اگر برای خودش بیشتر از محدوده ای که تعریف کرده خرج کند دچار عناد، ترس و اضطراب می شود. برای دیگران دست و دلباز است. برای خودش و پیشرفتش کتابی نمی خرد مگر برای خوشامد دیگران. برای وسایل شخصی اش ارزش قائل نیست. برای خوشایند دیگران لباس می پوشد و به علائق خودش بی توجه است.
مثال:
دوستی دارم که برای خرید لباس ساعتها وقت صرف می کند ولی به محض اینکه کسی ایرادی بگیرد دیگر آنرا نمی پوشد.
۱۸- تابوی پرخاش.
خشم خود را ابراز نمی کند و از ابرازش اِبا دارد ولی این خشم جمع شده و در یک موقعیت تبدیل به انفجار می شود و این خودْ مهر طلب را به شدت دچار عناد به خود می کند. از برخورد و مرافعه وحشت دارد، انگار که دست ودهانش را منگنه کرده باشند. از اینکه کسی با او عصبانی شود وحشت دارد. خشم و بد رفتاری دیگران را می بخشد و فراموش می کند.
۱۹-تابو دارد که ناخشنودی اش رانسبت به شخصی، ایده ای و یا هدفی ابراز دارد. در نتیجه انتقام جویی در او نهان است. حتی به صورت شوخی نمی تواند کنایه بزند. کلاً هر چه خودخواهانه، پرخاشگرانه و جسورانه باشد برای او تابو است. مبارزه برای خود، دفاع از خود، دفاع از علائق شخصی خود، دفاع از آنچه رشدش در گرو آن است و احترام به خود برایش تابو است.
۲۰- تابوی دروغ گفتن. نه به این معنا که مهر طلب دروغ نمی گوید بلکه اینکه اگر بداند که دارد دروغ می گوید با خودش بد می شود.
۲۱- تابوی مخالفت با پدر و مادر. (که تابوی شایع بین ایرانیهاست به دلیل سلطه جویی خانواده ها).
۲۲-تابوی ابراز مهر (چون آنرا گستاخی می داند).
۲۳-با پیشنهادهایی که مایه رشد، بالندگی و بارز شدن او می شود مخالفت می کند.
مثال:
به پسری که خوب فوتبال بازی می کرد پیشنهاد کردند که وارد تیم فوتبال مدرسه شود و او رد کرد.
تابوهای برتری طلبانه:
۱-تابوی اشتباه کردن در کار، روابط انسانی و نظریات. (نباید خطا پذیر باشد).
۲-تابوی اینکه کسی او را فریب دهد. (فقط باید او آنقدر زرنگ باشد که دیگران را فریب دهد).
۳-تابوی استفاده نکردن از دیگران. از هر کس باید کاری بکشد یا چیزی بگیرد.
مثال ۱:
دوستی داشتم که هر وقت به خانه ما می آمد از یک چیزی خوشش می آمد و با خودش می برد. البته الآن کمی اصلاح شده.
مثال۲:
رئیسی دائم انتظار داشت که دیگران برایش خاصه خرجی کنند و خودش را از حساب دیگران مهمان می کرد.
۴-تابو به اینکه وضع زندگیش پایینتر از دیگران باشد.
مثال:
فردی از دیدن اینکه شخص دیگری وضعش بهتر است بیمار می شد.
۵-تابوی مهر و عاطفه. برتری طلبِ انتقامجو اگر مهر و عطوفت به خرج دهد باید بمیرد یا کسی راکه مورد مهر اوست بمیراند.
۶-تابوی عدم اعتماد به نفس.
برتری طلب اگر عدم اعتماد به نفس نداشته باشد خودش را مستحق مرگ می داند.
۷-تابوی دروغ شنیدن. خودش حق دارد دروغ بگوید ولی اگر کسی به او دروغ بگوید مستحق مرگ است.
۸-تابوی پرداختن به جزئیات کارها.
۹-تابوی دیدن حُسن دیگران.
۱۱-تابوی ابراز مهر. (چون احساس می کند اگر ابراز مهر کند خودش را کوچک کرده).
۱۱-تابوی تک نبودن.
همواره باید احساس کند تک است و از همه بالاتر.
مثال:
دوستی داشتم که ساعت ها وقت صرف خریدلباس، کیف یا کفش می کرد ولی به محض اینکه کسی را می دید که از مشابه آن استفاده می کند دیگر آن لباسها را نمی پوشید و از آن شخص هم تا حد مرگ بدش می آمد و می گفت “این عنتر راچه به این غلط ها”.
تابوهای عزلت طلبانه:
۱-تابوی به خاطر سپردن نام دیگران.
فراموش کردن نام دیگران ناشی از غرور بی نیازی و از خود بیگانگی ایست.
۲-تابوی کار کردن.
غرور بی نیازی دیکته می کند که من نباید هیچ کاری انجام دهم.
۳-تابوی دیدن حُسنهای خود و دیگران.
چون دلیل برای کناره گیری از آنها نمی ماند.
۴-تابوی ابراز مهر (چون ارتباطش را بیشتر می کند).
۵-تابوی احساس مهر. (چون انگیخته می شود که خود را به وی نزدیک کند).
۶-تابوی قبول همکاری و یاری دیگران (غرور بی نیاز).
تابو های ناشی از تضاد مهر طلبی و برتری طلبی.
وقتی این تضاد بالا باشد فرد اهداف و آرزوهای دور از دسترس انتخاب می کند. ولی چون بدون برنامه ریزی دست پیدا نمی کند خود را تخریب می کند.
مثال۱:
دائم با تلقینهایی مثل اینکه اگر موسیقیدان کاملی نشدی باید زمین شور باشی خود را از پیگیری در مسیری که به سمت رشد می رود باز می دارد. فرد دائم در بین بالا و پائین نگهداشتن خود در نوسان است و انرژی زیادی را از دست می دهد.
مثال۲:
نویسنده ای نوشته هایش را به دلیل کمال طلبی مهر طلبانه پاره می کرد . آنچنان عناد به خود پیدا کرد که خواب دید کسی که خودش است آمده که او را بکشد.
مهرطلبی که مهرطلبیش کم و نیاز های سرکوب شده برتری طلبانه اش هم کم باشد تخریب خودش کمتر است.
عوارض تابو:
۱-تابو های مهرطلبانه شخص عصبی را کوچک کرده و شبیه رویای شخص مهرطلبی می شود که در خواب دید که بدنش نصف اندازه واقعی اش کوچک شده.
۲-تابو در شخص عصبی باعث فقر احساسی می شود.
۳-تابو در شخص عصبی باعث می شود آنچه را که آنها دستور بدهند (بدانند، قادر به انجامش باشند، احساس کنند، ببینند و یا ندانند، قادر به انجامش نباشند، احساس نکنند، و نبینند).
در واقع او دچار اعوجاج دید و احساس می شود.
مثال۱:
همکاری داشتم که به دلیل احساس حقارت شدید و عناد به خودِ بالا ایرانی بودنش را مایه ننگ می دانست و برای اینکه احساس کند خیلی غربی است کلاس شناخت موسقی سمفونیک رفته بودو دائم موسیقی سمفونیک گوش می داد و حتی شادترین نواهای ایرانی او را شاد نمی کرد.
مثال۲:
دوستی اصرار داشت که موسیقی ایرانی خیلی محزون است و برای اثبات سرزندگی موسیقی غربی یک روز دوستان را به شنیدن کنسرت پیانوی خواهرزاده اش دعوت کرد. خواهر زاده اش هم چند آهنگ رمانتیک و محزون اجرا کرد طوری که همه به حالت کسلی و رخوت در آمدند و به دلیل رودربایستی با صاحبخانه دم بر نمی آوردند. بالاخره خود صاحبخانه گفت مثل اینکه خوابتان گرفت و برای تغییر ذائقه و حال مدعوین شروع به پذیرایی از مهمانها کرد. در این اثنا خانمی که نوازنده خوبی بود رفت پشت پیانو و چند آهنگ شاد ایرانی اجراء کرد طوری که همه به وجد آمدند و شاد و سرحال شدند و در آخر سر هم گفت این هم چند قطعه از موسیقی محزون ایرانی!
مثال۳:
دوستی که تمرین گیتار می کرد اصرار داشت که چون موسیقی ایرانی ربع پرده دارد و با آلات غربی قابل اجرا نیست پس به درد نمی خورد. من با اطلاعات ناقصم از موسیقی گفتم وقتی وجود ربع پرده باعث تبدیل شدن آهنگ شاد به محزون و بالعکس می شود پس این یک توانایی بیشتر در موسیقی ایرانی ست. مثل اینکه بگوییم که چون مداد رنگی دوازده رنگ در جعبه شش رنگ جا نمی شود پس مداد دوازده رنگ به درد نمی خورد.
راه های رفع تابوها
۱- خلاقیتی انجام دهیم:
به عنوان مثال:
۱- کار جدیدی شروع کنیم
۲- سازی مشق کنیم
۳- هنری یاد بگیریم
۴- روش زندگیمان را عوض کنیم
۵- نگرشمان را به مسائل عوض کنیم
۶- فکرمان را عوض کنیم.
۲-تمرین مهر اصیل به خود و دیگران.
۳-حسن جویی از خود و دیگران.
۴-تصویر ذهنی در مورد انجام دادن کارهایی که نسبت به آنها تابو داریم (خودرا به بینیم که با حالی خوش و آرام تابویمان را تجربه می کنیم).
۵-تنهایی به سینما، رستوران یا تئاتر و طبیعت برویم و از آن لذت ببریم.
۶-برنامه ریزی برای استفاده مفید از ساعت های تنهایی کنیم.
۷-کوشش در قبول مسئولیت، کار و زندگی.
۸-کوشش در قبول ریسک بالای بیست درصد از توانایی خود بکنیم.
۹-کوشش در تجربه کردن مواردی که نسبت به آنها ترس داریم.
۱۰-کوشش و اهمیت دادن به سلامتی و شادابیمان.
۱۱-تعیین هدفهایی با نیاز به توانی بیست درصد بالای توان فعلی امان را جدی بگیریم.
۱۲-هزینه کردن برای سلامتی را تجربه کنیم.