۱ جنازههایمان را از بین چاه کشیدند و همراه خودشان بردند. بعد از چند روز، پایْ که رویمان مانده شد، بیدار شدیم.گفتم: «ما را یافتند.»پدر گفت: «آسوده بودیم، باز جنجال شد.»کاکایم گفت: «ها، ما را یافتند.»پدر دوباره گفت: «نمیفهمند که مردهها را نباید بیدار کنند.»گفتم: «ما که نمردیم، ما کشته شدیم.»کاکایم فقط خنده کرد، درست […]