دزدیدن عروس

دزدیدن عروس

یکی از آیینهایی که می توان گمان برد بازمانده ای از کلانهای (clan) زنانه باشد آیین دزدیدن عروس یا وانموداری به دزدیدن عروس است. آنچه که امروزه از برگزاری این آیین بر جا ست به گونه بازی می ماند، هر چند گاهی به جنگی راستین می انجامد. یکی از نمونه های برگزاری این آیین در روزگاری دور آن است که نویسندهء ناشناس کتاب ” حدود العالم من المشرق الی المغرب”، سده سوم هجری، یاد کرده؛
سخن اندر ناحیت دیلمان و شهرهای وی: و رسم این ناحیت چنانست که هر مردی که کنیزکی را دوست گیرد، او را بفریبد و ببرد و سه روز بدارد هر چون که خواهد، آنگه بر پدر کنیزک کس فرستد تا او را به زنی به وی دهد.

به هر روی این نمونه ای ست از آیینی که در بسیاری جاهای ایران رواج دارد و می توان آن را باز مانده ای از کلان (Clan) زنانه یا دست کم فرهنگ مادر تباری و زنسالاری دانست.
این آیین در میان برخی طایفه های بختیاری نیز همچنان بر جاست. بستگان و دوستان داماد پیش از برگزاری جشن عروسی می کوشند خودش یا چیزی از ابزارهای او را دزدیده به جایی که داماد و خانوادهء او هستند بیاورند،
بستگان عروس نیز می کوشند و ایستادگی می کنند تا چنین نشود.
در برخی فرهنگهای دیگر نیز آیینی همانند هست:
برای نمونه در اتریش به ویژه در استان نیدر اوسترایش، که دوستان عروس و داماد، عروس را دزدیده، همه به رستورانی رفته به شادخواری و شادنوشی سرگرم می شوند تا داماد بیاید و هزینهء خور و نوش ایشان را پرداخته، عروس را “آزاد” کند. این آیین را Braut stehlen (=دزدیدن عروس) می خوانند.

دزدیدن عروس
بازمانده ای از آیین دزدیدن عروس در اروپا


همانگونه که یاد شد این گونه آیینها به روشنی بازماندهء روزگار فرهنگ زنسالاری و مادر تباری می نماید که مردان را مگر سالی چند روز به درون کلانهای (Clans) زنان راهی نبود و اگر به جز زمانهای روا داشته، مردی را در کلان زنانه می یافتند می کشتندش.

*عروس را در گویش بختیاری بهیگ (Behig) می گویند که گمان می رود همان واژهء باستانی بهگه(Behaga) باشد که پاسدار زناشویی شمرده می شد.

***

دزدیدن عروس و یا وانمود کردن به دزدیدن عروس در بسیاری جاهای فارس رواج داشت. واپسین نمونهء آن که این نگارنده می شناسد در سالهای آغازین دههء ۱۳۴۰ خورشیدی بود و آن داستان “سیروس خان آرتجین” در شیراز که می گفتند همسر آینده اش را دزدیده به سرای مادر خودش در کوهستان برده بود و مادر سیروس خان هفت شبانه روز جشن عروسی بر پا کرده بود . سال پس از آن سیروس خان برای “دستبوسی” پدر زن که او هم خان بود به نزد وی رفت. پدر زن به وی تیر انداخت و سیروس خان هم به پدر زن که او را زخمی کرد. پس از آن هم همه دور هم بودند و دوستانه! هر سه را دیده بودم.

این آیین در آذربایجان خاوری، روستای لهلی (Lahlay) و رویهمرفته در سراسر استان، هم رواجی دارد و آن را قیزقاچیتما می خوانند.

این آیین را در قرقیزستان «آلا کاچو» می گویند.

***

آیین داماد کُشی در میان لَکها، که آن هم به گونه بازی برگزار می شود، هم یادمانده ای از همان کلانهای زنانه می نماید.



بازتاب آیین دزدیدن عروس در ترانه ای شیرازی

دانلود مقاله: