یکسانسازی / استانداردسازی
نظرسنجی
سهراب فرسیو
[۱] یکسانسازی / استانداردسازی خط فارسی و بدبختی ویراستاری در حال حاضر
چون یکسانسازی واحدهای وزن و طول و غیره نتیجه داد، عشق بهاین کار (یکی از شش اصل وابسته بههم در تمدن صنعتی- رک. “موج سوم”، ۱۹۸۰، اثر آلوین تافلر- آمریکایی دِبْش، رئیس و همهکاره برنامههای تبلیغاتی جنگ عراق- که کتابش بهفارسی هم ترجمهشده) از صد سال پیش یقهی برخی استادان زبان و ادب فارسی (نظیر استاد بهمنیار و استاد مقربی) را گرفت و متعاقب آنان ادیبوازدهها یورش آوردند؛ این شد که الان هست. (کار بهجایی کشید که “بانک ملی” کتاب دستورالعمل درستنویسی- رسمالخط- چاپ کرد!) تفرقه بهمعنی مطلق کلمه. اکنون باید پذیرای نظر یک گروه باشی و ببینی طبق فرمایش “گریبانگیر” را باید اینطور بنویسی یا اینطور: “گریبانگیر”. که اکنون اصل بهجدانویسی است. جدانویسی بد نیست، خواندن بسیاری کلمات ترکیبی را آسان میکند؛ هر چند رعایت اقتصاد در کاغذ فدا میشود- با این حال میارزد- لیک اگر جدا بنویسی و حروفچین (تایپیست) ناشی یا بیدقت باشد و رعایت نیمفاصله (نیم اسپیس) نکند، “گریبان” در انتهای سطر بالایی میماند و گیر بهسطر بعد میرود- افتضاح!
باقی ماندهی استاندارناپذیری اکنون تنها در خط فارسی باقی است. انشاأالله تعالی هرگز استاندارد نخواهد پذیرفت! (امیدوارم، زیرا چون وزن و طول و حجم نیست که بهکار با بقیهی دنیا آید، هیچ ربطی بههیچ طایفهای در جهان جز خودمان ندارد) و چه خوب هم هست که چنین است؛ استاندارد بپذیرد، چیزی خواهد شد نزدیک بهتعویض خط و دشوارتر شدن خواندن متون قدیمی برای فارسیزبانهای بعد از ما. حدود صد سال است انواع استادان مجذوب و فرنگستان قدیم و جدید و نیز ادیبوازدهها هموغم خود را صرف استاندارد کردن خط کردند و نشد! و نخواهد شد! استانداردناپذیری خط فارسی خاصیتها دارد که اگر خط لاتین داشت، اکنون حسرت و غصّهی آن را میخوردیم. بهخصوص در نوشتن با قلم که میشود خط فارسی را کشید یا جمعوجور کرد، برای تنظیم با انتهای سطر یا انتهای کاغذ.
در این متن رعایت همهی آنچه معقول فرمایش شده، شده، نامعقولات، کنار گذاشته شد؛ از جمله تایپ (حروفچینی) “به” حرف اضافه با یک اسپیس فاصله و “به” قیدساز با نیماسپیس. ابدا!!! تمام “به”ها با نیماسپیس تایپ شد تا “به” در سطر بالا نماند و واژه بهسطر پایین برود. (نود درصد “به”ها حرف اضافه است) برای خواننده چه فرق میکند “به” از کدام نوع است؟ بهچهدلیل باید بهاین مهملات مندرآوردی گردن گذاشت- حال میخواهد هر که فرمایش کرده باشد.
از کمبودها- بلکه بدبختیهای ما- یکی همینکه در این مملکت ویراستار بهمعنی واقعی، بهآن معنی که در دنیای پیشرفته هست- نداریم. ویراستاران فرنگی بهتکتک لغات و اصطلاحات بهکار رفته کار دارند تا حذف بندها و فصلها از کتاب، حتی نام برای کتاب انتخاب میکنند. از باب یادآوری عرض میکنم که معروف است نامهای اَجقوَجق انتخابی “تنسی ویلیامز” برای دو کتاب: “گربه روی شیروانی داغ” و”اتوبوسی بهنام هوس” را ویراستار پیشنهاد داد و سبب فروش کتابها و معروفیت نویسنده شد. حال آنکه تنها هنر ویراستاران ما رسیدگی بهرسمالخط است؛ مطلقاً بههیچ چیز یک نوشته کار ندارند و صفحه را با خط قرمز سیاه میکنند که: «هیچ چیز ßهیچچیز»! (و دیگری البته برعکس، روی آن یکی خط میکشد).
خط فارسی، خط خوبی است. با گذاشتن علامات سجاوندی (زیر و زِبَر) میتوان نودونه درصد واژههای بهکار رفته در فارسی را درست خواند. وجود املای تاریخی- نظیر “خواهر” که خط قادر بهنشان دادن تلفظ امروزی کلمه نیست، عیب است؛ لیک کدام خط را بیعیب دیدهاید؟ خط انگلیسی و فرانسوی از ما بدتر. خط نزدیک بهواقعیت خط آلمانی است؛ از بقیه بهتر- که آن هم گرفتار ترکیب و دراز کردن کلمات است؛ شبیه بهآنچه زمانی رانندههای تاکسی تهران برچسب (label) “منمشتعلعشقعلیمچهکنم” [من مشتعل عشق علیم (علیام) چه کنم] میخریدند و جلوِ دید مسافر قرار میدادند.
خلاصه آنکه، تا بدانجا رسید دانش من که بدانم خطوط قدیمی عالم، همه، عیبناک است. تعویض خط نیز زهر هَلاهِل- اگر ترکها و تاجیکها از آن خیر دیدند، ما نیز میبینیم- مردود است! باید با همین خط خوب ساخت!
بدبختی، انگولک بیش از حد خط فارسی است؛ نتیجه را در نوشتههای موجود در اینترنت (وبسایتها، اظهارنظرها و پیشنهادها- comments and suggestions – و غیره) ببینید. امروزه آنچه در اینترنت نوشته و خوانده میشود، بارها بیشتر از نوشتن و خواندن بهصورت مکتوب است. استادان ورجلا میزنند”به” را بچسبان، نچسبان؛ مردم آن را بهصورت “ب” مینویسند و “که” را بهصورت “ک”.
بیسوادی جای خود دارد. دیدهام برخی “به” اول مضارع التزامی و امر را جدا نوشتهاند: بهجای بخور و بخواب، نوشتهاند بهخور و بهخواب.
استادان باید این و نظایر آن را درست کنند!
حقیر سعی کرد متن این رمان را بهسادهترین شکل ممکن تایپ کند تا خواندن آن (لااقل در زمانهی ما) آسان باشد؛ در نتیجه بهقوانین یکدست کردن گردن نگذاشت. حتی همین کلمهی “یکدست” در جایی سرِ هم و در جایی جدا نوشته شد- بسته بهلغات پس و پیش- از این بابت از دوستاران تمدن پشتِ سر گذاشته شدهی صنعتی و نیز ادبایوازده امید عفو دارد.
سهراب فرسیو
[۱] یکسانسازی / استانداردسازی خط فارسی و بدبختی ویراستاری در حال حاضر
چون یکسانسازی واحدهای وزن و طول و غیره نتیجه داد، عشق بهاین کار (یکی از شش اصل وابسته بههم در تمدن صنعتی- رک. “موج سوم”، ۱۹۸۰، اثر آلوین تافلر- آمریکایی دِبْش، رئیس و همهکاره برنامههای تبلیغاتی جنگ عراق- که کتابش بهفارسی هم ترجمهشده) از صد سال پیش یقهی برخی استادان زبان و ادب فارسی (نظیر استاد بهمنیار و استاد مقربی) را گرفت و متعاقب آنان ادیبوازدهها یورش آوردند؛ این شد که الان هست. (کار بهجایی کشید که “بانک ملی” کتاب دستورالعمل درستنویسی- رسمالخط- چاپ کرد!) تفرقه بهمعنی مطلق کلمه. اکنون باید پذیرای نظر یک گروه باشی و ببینی طبق فرمایش “گریبانگیر” را باید اینطور بنویسی یا اینطور: “گریبانگیر”. که اکنون اصل بهجدانویسی است. جدانویسی بد نیست، خواندن بسیاری کلمات ترکیبی را آسان میکند؛ هر چند رعایت اقتصاد در کاغذ فدا میشود- با این حال میارزد- لیک اگر جدا بنویسی و حروفچین (تایپیست) ناشی یا بیدقت باشد و رعایت نیمفاصله (نیم اسپیس) نکند، “گریبان” در انتهای سطر بالایی میماند و گیر بهسطر بعد میرود- افتضاح!
باقی ماندهی استاندارناپذیری اکنون تنها در خط فارسی باقی است. انشاأالله تعالی هرگز استاندارد نخواهد پذیرفت! (امیدوارم، زیرا چون وزن و طول و حجم نیست که بهکار با بقیهی دنیا آید، هیچ ربطی بههیچ طایفهای در جهان جز خودمان ندارد) و چه خوب هم هست که چنین است؛ استاندارد بپذیرد، چیزی خواهد شد نزدیک بهتعویض خط و دشوارتر شدن خواندن متون قدیمی برای فارسیزبانهای بعد از ما. حدود صد سال است انواع استادان مجذوب و فرنگستان قدیم و جدید و نیز ادیبوازدهها هموغم خود را صرف استاندارد کردن خط کردند و نشد! و نخواهد شد! استانداردناپذیری خط فارسی خاصیتها دارد که اگر خط لاتین داشت، اکنون حسرت و غصّهی آن را میخوردیم. بهخصوص در نوشتن با قلم که میشود خط فارسی را کشید یا جمعوجور کرد، برای تنظیم با انتهای سطر یا انتهای کاغذ.
در این متن رعایت همهی آنچه معقول فرمایش شده، شده، نامعقولات، کنار گذاشته شد؛ از جمله تایپ (حروفچینی) “به” حرف اضافه با یک اسپیس فاصله و “به” قیدساز با نیماسپیس. ابدا!!! تمام “به”ها با نیماسپیس تایپ شد تا “به” در سطر بالا نماند و واژه بهسطر پایین برود. (نود درصد “به”ها حرف اضافه است) برای خواننده چه فرق میکند “به” از کدام نوع است؟ بهچهدلیل باید بهاین مهملات مندرآوردی گردن گذاشت- حال میخواهد هر که فرمایش کرده باشد.
از کمبودها- بلکه بدبختیهای ما- یکی همینکه در این مملکت ویراستار بهمعنی واقعی، بهآن معنی که در دنیای پیشرفته هست- نداریم. ویراستاران فرنگی بهتکتک لغات و اصطلاحات بهکار رفته کار دارند تا حذف بندها و فصلها از کتاب، حتی نام برای کتاب انتخاب میکنند. از باب یادآوری عرض میکنم که معروف است نامهای اَجقوَجق انتخابی “تنسی ویلیامز” برای دو کتاب: “گربه روی شیروانی داغ” و”اتوبوسی بهنام هوس” را ویراستار پیشنهاد داد و سبب فروش کتابها و معروفیت نویسنده شد. حال آنکه تنها هنر ویراستاران ما رسیدگی بهرسمالخط است؛ مطلقاً بههیچ چیز یک نوشته کار ندارند و صفحه را با خط قرمز سیاه میکنند که: «هیچ چیز ßهیچچیز»! (و دیگری البته برعکس، روی آن یکی خط میکشد).
خط فارسی، خط خوبی است. با گذاشتن علامات سجاوندی (زیر و زِبَر) میتوان نودونه درصد واژههای بهکار رفته در فارسی را درست خواند. وجود املای تاریخی- نظیر “خواهر” که خط قادر بهنشان دادن تلفظ امروزی کلمه نیست، عیب است؛ لیک کدام خط را بیعیب دیدهاید؟ خط انگلیسی و فرانسوی از ما بدتر. خط نزدیک بهواقعیت خط آلمانی است؛ از بقیه بهتر- که آن هم گرفتار ترکیب و دراز کردن کلمات است؛ شبیه بهآنچه زمانی رانندههای تاکسی تهران برچسب (label) “منمشتعلعشقعلیمچهکنم” [من مشتعل عشق علیم (علیام) چه کنم] میخریدند و جلوِ دید مسافر قرار میدادند.
خلاصه آنکه، تا بدانجا رسید دانش من که بدانم خطوط قدیمی عالم، همه، عیبناک است. تعویض خط نیز زهر هَلاهِل- اگر ترکها و تاجیکها از آن خیر دیدند، ما نیز میبینیم- مردود است! باید با همین خط خوب ساخت!
بدبختی، انگولک بیش از حد خط فارسی است؛ نتیجه را در نوشتههای موجود در اینترنت (وبسایتها، اظهارنظرها و پیشنهادها- comments and suggestions – و غیره) ببینید. امروزه آنچه در اینترنت نوشته و خوانده میشود، بارها بیشتر از نوشتن و خواندن بهصورت مکتوب است. استادان ورجلا میزنند”به” را بچسبان، نچسبان؛ مردم آن را بهصورت “ب” مینویسند و “که” را بهصورت “ک”.
بیسوادی جای خود دارد. دیدهام برخی “به” اول مضارع التزامی و امر را جدا نوشتهاند: بهجای بخور و بخواب، نوشتهاند بهخور و بهخواب.
استادان باید این و نظایر آن را درست کنند!
حقیر سعی کرد متن این رمان را بهسادهترین شکل ممکن تایپ کند تا خواندن آن (لااقل در زمانهی ما) آسان باشد؛ در نتیجه بهقوانین یکدست کردن گردن نگذاشت. حتی همین کلمهی “یکدست” در جایی سرِ هم و در جایی جدا نوشته شد- بسته بهلغات پس و پیش- از این بابت از دوستاران تمدن پشتِ سر گذاشته شدهی صنعتی و نیز ادبایوازده امید عفو دارد.