نویسنده، پژوهشگر فرهنگی و استوره شناس
بیژن نجدی********** نقدی نوشتهء زنده یاد سهراب فرسیو: حالا واجب است بگویم، وقتی از «عروسدزدی» صحبت میشود، حیف است از داستان کوتاه «بیژن نجدی» بهاسم «من چی را میخوام پیدا کنم؟» در مجموعه داستان «دوباره از همان خیابانها» ، چاپ نشر مرکز یاد نشود. وقتی دو کتاب نجدی بهدستم رسید، که او فوت کرده بود. […]
ما اینجا از همه چی محرومایم. اگر در یک شهر درست حسابی زندگی میکردم، میرفتم از استادی، کسی، میپرسیدم که مثلاً همین محرومایم را چطوری باید بنویسم؛ اینطوری یا اینطوری: محرومیم. یا اصلاً یکطور دیگر. من با این همسایهی دیوار بهدیوارم از ناچاری شطرنج میزنم. مدام. مجبورم. نه کس دیگری هست، نه کاری دیگری هست. […]
چه – چی بهنظر من، برای نوشتن داستان کوتاه و رمان بهفارسی امروز، بهشکلی صمیمانه، بدون اجبار بهشکستهنویسی افراطی، بهتر است «چی» و «چه» را دو واژهی مستقل دانست. درست که این دو در خیلی جاها جایگزین هم میشوند و در خیلی موارد «چه» شکل ادبی و رسمی «چی» بهنظر میرسد، اما با دقت در […]
بههمت دانشمندان محترم پاس بداریم! شانس احتراز از استعمال این کلمهی بیگانه اولی است. (فرهنگ معین) فرق شانس با اقبال، طالع، بخت، اختر فرهنگ معین، ذیل شانس و شانسی: شانس ŝāns [فرانسوی chance] (اسم) بخت، اقبال، طالع. (توضیح) احتراز از استعمال این کلمهی بیگانه اولی است. شانسی ŝāns-ī [فرانسوی- فارسی] (صفت نسبی، قید) از روی […]
نظرسنجی سهراب فرسیو[۱] یکسانسازی / استانداردسازی خط فارسی و بدبختی ویراستاری در حال حاضرچون یکسانسازی واحدهای وزن و طول و غیره نتیجه داد، عشق بهاین کار (یکی از شش اصل وابسته بههم در تمدن صنعتی- رک. “موج سوم”، ۱۹۸۰، اثر آلوین تافلر- آمریکایی دِبْش، رئیس و همهکاره برنامههای تبلیغاتی جنگ عراق- که کتابش بهفارسی هم […]
این داستانِ کوتاه سه بخشی (سه اپیزودی) است؛ از سری داستانهای «ناهی»؛ روستای خشکیزده در حاشیهی کویر مرکزی. در حاشیهی دریاچههای پر دار و درخت هزارها سال پیش که اجداد ما را بهخود جلب کرد. من از راه مطالعات فولکلوریک و زمینشناسی (بهکمک دوست دانشمندم مرحوم مهندس منوچهر پدرامی) و دکتر جهانشاه درخشانی از راه […]
اِی پسر جام مِیام دِه که به پیری برسی! معلمِ عزیزِ ما، مشداوودآقا، درس میداد نرمتر از پنبه. رقیبهایش میخواستند ادایش دربیارند، میآمدند درس میدادند زشتتر از خنده. هر پیر ناهوی دستکم یکبار قبول زحمت کرده بود، پا پیش گذاشته بود، بهما درس بدهد. زمستان سینهکِش آفتاب و تابستان سمتِ سایه، دورِ میدانچه، آرام و آسوده نشسته بودند که انگار یکی […]
یک خانم نویسنده: در نوجوانی، در دفتر خاطرات دوستان مینوشتیم: موسیقیدان مورد علاقه: بتهوون، آهنگ مورد علاقه: مرا ببوس.
تخم باطل را از آن میکاشتند کانک آن جان نیست جان پنداشتند (مولوی) چون نمیخواهم حرف حساب «هیاهو» حساب شود؛ پیشتر از نوشتهی نویسندههای «مقلد» صرفنظر کردم و امروز نمونه کارهای تفلیدی نقاشهای هموطن را با این سه عکس قدیمی عوض کردم. چون کی ندیده که اکثر نقاشهای ما هنوز از کار صد سال پیش […]
دکتر منوچهر ستوده داستان خواندن را کاری “احمقانه” می داند.با سپاس فراوان از دوست گرامی و نویسندهء توانا آقای سهراب فرسیو که دیگر بار نکته ای باریک دریافته به همخوانی گذاشته است. کوشش کارشناسانهء ایشان و فراهم آوردن گواهیهای درخور به راستی ستودنی ست. «دکتر بیژن شاهمرادی» اینک باید پرسید که دانشی مردی بنام همچون […]